راهکارهایی برای فراموش کردن خاطرات بد و رسیدن به آرامش همه خاطرات بد دارند، اما بعضی ها همیشه آنها را مرور میکنند...

بدون شک همه ی ما در طول زندگی لحظاتی را تجربه کردیم که باعث ناراحتی مان شده و خاطرات بدی در ذهن مان به جا گذاشته است… حالا بدون این که از آسیب های کارمان خبر داشته باشیم، وقت زیادی صرف فکر کردن درباره این اتفاقات بد می کنیم.

 

این خاطرات ممکن است آسیب جسمی مثل تصادف باشند یا دعوای خانوادگی، از دست دادن عزیزی و … به هر حال، هر تجربه و گذشته ای که دارید، اگر آن را رها نکنید و دائم در گذشته باشید، نمی توانید به موفقیت، خوشبختی، ثروت و … برسید.

 

در این مقاله قصد دارم درباره ی اثرات منفی که مرور و نگه داری این خاطرات بر روی زندگی و موفقیت دارند و روش های برای رهایی از آن ها، صحبت کنم.

 

حتما شنیدید که «افکار ما کیفیت زندگی مان را تعیین می کنند» حالا اگر ما بیش تر وقت مان را صرف فکر کردن به خاطرات بد گذشته بکنیم و به خاطر چیزی که نمی توانیم تغییرش دهیم، ناراحت شویم، بدون تردید امواج و افکار منفی را سمت خود جذب می کنیم و اتفاقات بد بیش تری برایمان اتفاق می افتد.

 

«همان طور که آن چه می خورید روی شما اثر می گذارد، آن چه که به ذهن تان راه می دهید نیز برایتان تعیین کننده است»

ـــ برایان تریسی

 

از طرف دیگر چون ذهن ما درگیر این مسائل شده، جای خالی برای جذب موفقیت ندارد و تا زمانی که این گذشته را رها نکنیم، در خوشبختی را به روی خود بستیم. در حقیقت ما خودمان را از داشتن زندگی خوب محروم می کنیم چون افکار خوب و مثبتی نداریم و روی ناراحتی تمرکز کردیم.

 

برایان تریسی تعبیر جالبی در مورد این موضوع دارد؛ او افکار را شبیه خوراکی هایی که می خوریم می داند ! بیش تر ما برای داشتن عمر طولانی تر، نگران کیفیت غذایمان هستیم و هر خوراکی نمی خوریم، پس چطور اجازه ی مرور و نگه داشتن هر  فکر و خاطره ی بدی را به خودمان می دهیم؟

 

در حقیقت اگر زندگی ناموفقی دارید و می خواهید ریشه ی شکست و موانع زندگی تان را پیدا کنید، بهتر است آن را در افکار تان جستجو کنید. شاید شما از آن دسته از آدم هایی هستید که اسیر خاطرات بد هستند و از تاثیرات آن در زندگی شان بی خبرند. بیش تر اوقات، فکر کردن به خاطرات بد باعث تکرار این اتفاقات می شود و خاطرات بد جدیدی برایمان رقم می خورد.

 

فکرهای منفی، منفی ها را به زندگی مان دعوت می کنند و فکر های مثبت باعث می شوند اتفاقات خوب و مثبت برایمان رقم بخورد.

به عبارت دیگر، یکی از بزرگ ترین مانع های خوشبختی و رسیدن به موفقیت مرور خاطرات بد زندگی مان است.

 

«اگر من نگرش و طرز فکرم را تغییر ندهم، او مرا تحت کنترل در خواهد آورد

ـــ نلسون ماندلا

 

امروزه روانشناسان به این نتیجه رسیدند که مرور خاطرات بد با افسردگی رابطه ی مستقیم دارد.

 

پس اگر احساس می کنید در طول روز درباره ی اتفاقات بد زندگی تان خیلی فکر می کنید بهتر است حتما تمام تلاش تان را برای تغییر این روند انجام دهید، چون در غیر این صورت نه تنها موفقیت و خوشبختی را از خود دور می کنید بلکه به احتمال زیاد دچار نا امیدی، افسردگی و کلی احساس بد دیگر خواهید شد و از رویاهایتان فاصله خواهید گرفت.

 

اگر بعد از فهمیدن تاثیرات بد این کار، به این نتیجه رسیدید که مسیر  زندگی تان را عوض کنید و از این به بعد به خاطرات بدتان فکر نکنید، از روش های زیر برای انجام درست این کار می توانید کمک بگیرید :

 

» روش اول

ممکن است در کمدتان عکس، نامه، آزمایش یا هر مدرک دیگری داشته باشید که با دیدن آن ها خاطرات بد گذشته برایتان مرور می شود. بلند شوید و همین الان آن ها را از بین ببرید. تردید نداشته باشید؛ چون از بین بردن هر چیزی که شما را یاد اتفاقات بد می اندازد، از مهم ترین قدم های فراموش کردن گذشته است.

 

این کار باعث می شود تا کم تر یاد گذشته بیافتید.

 

 

 

» روش دوم

وقتی افکار منفی به سراغ شما می آیند، از پر و بال دادن به آن ها خود داری کنید و آن ها را به حال خودشان رها کنید.

 

بعضی از ما عادت داریم با ذره بین به جان خاطرات بدمان بیافتیم و شروع به گفتن ای کاش فلان کار را نمی کردم و ای کاش فلان کار را انجام می دادم، بکنیم. بهتر است ذره بین تان را کنار گذاشته و سعی کنید ذهن تان را به سمت دیگری ببرید.

 

گذشته قابل تغییر نیست؛ پس بهتر است حواسمان باشد زمان حال و آینده مان را از دست ندهیم.

 

 

 

» روش سوم

یکی از بهترین راه هایی که به شما کمک می کند تا دست از مرور خاطرات بد بردارید این است که برای خودتان تنبیه در نظر بگیرید. مثلا تصمیم بگیرید اگر به این اتفاقات بد فکر کردید، حتما باید تنبیه شوید.

 

این تنبیه می تواند نخوردن غذای محبوب تان یا تماشا نکردن برنامه ی مورد علاقه یا هر چیز دیگری باشد.

 

من خودم وقتی منفی فکر می کنم یا به اندازه کافی تلاش نمی کنم، با نخوردن بادام زمینی خودم را تنبیه می کنم. علاقه ی زیاد من به بادام زمینی باعث شده تا حد امکان تلاش کنم که اشتباه نکنم و لذت خوردن بادام زمینی را از دست ندهم. اگر سفت و سخت چند بار خودتان را تنبیه کنید به زودی دست از افکار منفی بر می دارید.

 

این راهکار در ترک عادت های بد دیگر نیز مفید است.



 

 

 

» روش چهارم

نکات مثبتی که در خاطرات بدتان وجود دارد را به یاد بیاورید و پر رنگ کنید.

اگر فکر می کنید این اتفاق هیچ نکته ی مثبتی برای شما در پی نداشت، سخت در اشتباهید. تجربه، درس عبرت و … همگی نکات مثبت ماجرا هستند که قبلا در مقاله «داستان تان را عوض کنید، زندگی تان عوض میشود» خواندید.

 

پس شما چند قدم از کسانی که تجربه ی مشابه ندارند جلوترید؛ از این فرصت نهایت استفاده را برای ساختن آینده ببرید.


منبع : سوخت جت 

این برنامه ریزی ذهن کمک میکند راحت و بدون سخت کار کردن به خواسته هایتان برسید بله... لازم نیست سخت و آگاهانه تلاش کنید !

آیا امکانش هست بدون تلاشِ سخت فیزیکی، به خواسته هایتان برسید، از جمله :

90% مردم جامعه باور دارند نمیشود بدون سخت کار کردن درآمدشان را هر فصل دوبرابر کنند ! چون ما عادت داریم فکر کنیم اگر چیزی را میخواهیم در زندگی بدست آوریم، باید خیلی سخت کار کنیم، بیشتر تلاش کنیم، کمتر بخوابیم، سختی بکشیم و فقط اگر لیاقتمان بود حتما تا آن زمان بدست می آید.

میتوانید امروز یک تحقیق کوچک کنید؛
به محل کارتان، نزد خانواده، در جمع دوستان و آشنایان بروید و از‌ آنها سوال ابتدایی این مقاله را بپرسد… من آنها را نمی شناسم، اما میتوانم با اطمینان کامل به شما بگویم که بیش از 90% آنها به شما پاسخ میدهند

  • ‘شوخی میکنی؟
    مگه میشه سخت کار نکنی و هر روز وضعِت بهتر از قبل بشه؟… غیرممکنه !’

اینکه عادت کردیم بدست آوردن را سخت و از دست دادن را آسان بدانیم،
تماما برنامه ریزی های ذهنی اشتباهی است که از کودکی برای ما انجام شده…
چه کسی؟ چه زمانی؟ و با چه اهدافی این برنامه ریزی ذهنی را ایجاد کرده مهم نیست.

مهم این است که ما امروز فهمیدیم برنامه حال حاضرِ ذهن ما اشتباه است و از همه مهم تر ما مسئول تغییر آن هستیم !

زمانی که یکنفر را میبینید خیلی راحت هر سال درآمدش را 10 برابر میکند، به خاطر شانس خوب یا سرنوشت از پیش تعیین شده اش نیست ! بلکه، برنامه ریزی ذهنی او با شما فرق میکند…

تلاش زیاد و انجام کارهایی که دیگران انجام نمیدهند، به منظور دستیابی به چیزهایی که دیگران ندارند، صحیح و غیر قابل انکار است؛ اما بعضی مواقع ما برای رسیدن و داشتن چیزهایی که میخواهیم بیش از حد تلاش میکنیم، کار میکنیم، فکر میکنیم و حرص و جوش میزنیم و در کمال ناباوری یا چیزی که میخواستیم را خیلی دیرتر بدست می آوریم و یا اصلا آنرا بدست نمی آوریم !

دلیل این نتایج چیست؟ لطفا راجع به سوالات زیر کمی فکر کنید…

  • چرا یکنفر خیلی راحت نمره هایش دوران مدرسه 20 می شد، یک نفر خیلی سخت تلاش میکرد تا نمراتش از 10 پایین تر نباشد؟
  • چرا یکنفر خیلی راحت میتواند درآمد سالیانه اش را 10 برابر کند اما یک نفر دیگر شب و روزی 12 ساعت کار میکند تا فقط یک خرجی زیر خط فقر داشته باشد؟
  • چرا یک ورشکار با سعی و تلاش فیزیکی فراوان هیچوقت مقام آور المپیک نمی شود، اما مدال آور طلای المپیک کسیست که کمتر از دیگران تلاش فیزیکی داشته؟

میخواهم به شما در این مقاله بگویم چرا سعی و تلاش آگاهانه شما هیچ نقشی در بدست آوردن چیزی که میخواهید ندارد و چطور از قابلیت های ذهنی تان استفاده کنید تا آنچه را میخواهید داشته باشید، با کمترین تلاش تان بدست آورید؟

 

برنامه ریزی ذهن برای بدست آوردن خواسته ها،
البته با کمترین تلاش

طرد شدگی

طرد شدگی در جامعه یکی از بزرگ‌ترین ترس‌های انسان به حساب می‌آید و بسیاری از مردم شیوه زندگی و حتی شخصیت خود را تغییر می‌دهند تا دیگران آن‌ها را طرد نکرده و یا نادیده نگیرند. اما آیا واقعا باید از طرد شدن ترسید؟ در ادامه با ما همراه باشید.

 

برندان بورچارد می‌گوید، من ترس از طرد شدن را نمی‌پذیرم زیرا طرد شدن چیزی نیست که شما را نگران کند. بگذارید توضیح بدهم.

 

طرد شدن تقریبا هرگز اتفاق نمی‌افتد. در اصل طرد شدن، حداقل شکلی از طرد شدن که ما از آن وحشت داریم، بسیار نادر است. برای اثبات این حقیقت، من از مخاطبانم دو سوال می‌پرسم.

 

"چند نفر از شما توسط یک فرد به شکلی طرد شده‌اید که به هویت و چشم‌انداز شما در زندگی لطمه وارد کرده باشد؟ به طریقی که احساسات شما را به طرز قابل توجهی تحت تاثیر قرار داده و یا ارزش و توانایی‌های شما را تغییر داده باشد؟" همه برای این‌گونه سوالات دستان خود را بالا می‌برند.

 

من به سوالات خود ادامه می‌دهم. "چند نفر شما توسط حداقل 5 نفر به این شیوه خاص طرد شده‌اید؟ و سپس ادامه می‌دهم 7 نفر چطور؟ 10؟ 15؟ 20؟

 

در مورد این فکر کنید. "اگر من و شما برای نهار به بیرون برویم، چند نفر را می‌توانید به سرعت برشمارید که شما را به چنین شیوه منفی و زننده‌ای طرد کرده‌اند که این طرد شدن تا ابد شیوه ‌زندگی و دیدگاه شما نسبت به آینده‌تان را تغییر داده باشد؟ من درباره رد کردن پیشنهاد فروش، قرار و یا کار صحبت نمی‌‌کنم، من درباره طرد شدنی صحبت می‌کنم که به روان شما لطمه وارد کند.

 

من از مخاطبینم در 35 کشور این سوال را پرسیدم. متوسط تعداد افرادی که بدین گونه شخصی را طرد کرده بودند، تنها هفت نفر بودند. اما بیایید تصور کنیم که من اشتباه می‌کنم. بنابراین دو برابر این افراد را در نظر می‌گیریم. چهارده نفر شما را به گونه‌ای طرد کرده و یا درخواست شما را رد کرده‌اند که برای همیشه بر روی هویت، عزت نفس و ارزش‌های شما تاثیر گذاشته است.

 

حال بیایید در مورد سوال دومی که از مخاطبانم می‌پرسم، صحبت کنیم.

 

"چند نفر از شما در زندگی خود تا به حال، حداقل با 10 نفر صحبت کرده، آشنا شده، کار کرده و یا روابط خوبی داشته‌اید؟" همه می‌خندند و دستان خود را بالا می‌برند.

 

"چند نفر از شما در زندگی خود حداقل با 50 نفر روابط خوبی به شکلی که شما را طرد نکرده و یا ناراحت نکرده باشند، داشته‌اید؟" همه دستان خود را بالا می‌برند. 100 نفر چطور؟ 200 نفر؟ 500 نفر؟

 

اغلب بزرگ‌سالان  در زندگی خود با هزاران نفر در ارتباط بوده، حرف زده و یا آن‌ها را می‌شناختند و آن هزاران نفر آن‌ها را طرد نکرده، به آن‌ها آسیب نرسانده و یا مشکلی نیز برای آن‌ها ایجاد نکرده‌اند.

 

نتیجه این سخنان این است که اگر شما یک بزرگ‌سال هستید و هنوز هم بر پایه ترس از طرد شدن زندگی می‌کنید (که بسیاری این‌گونه هستند) شما باید دوباره در زندگی خود حساب کتاب کنید. اگر بیش از 1000 نفر با شما رفتار خوبی داشته‌اند و کمتر از 14 نفر به شیوه‌ای که زندگی شما را تغییر دهد شما را طرد کرده‌اند، ممکن است وقت آن رسیده باشد که چند نکته را در نظر بگیرید.

 

1. احتمال بسیار زیادی وجود دارد که مردم با شما خوب باشند تا اینکه بخواهند شما را طرد کنند. بنابراین خودتان باشید.

 

2. هزار نفر به راحتی می‌توانند 14 نفری که شما را درک نمی‌کنند را محو کنند، بنابراین بگذارید آن هزار نفر به را قدرتمند سازند.

 

3. بدون توجه به تعداد، از خودتان بپرسید، آیا اجازه می‌دهم چند نفر از آن ناهنجاری‌های آماری در میان هزاران نفر، آینده من را تعیین کنند؟ جواب به این سوال باید نه باشد.


منبع : یوکن

خانهمدیریت کاربردی‌ترین روش برنامه‌ریزی و تنظیم اهداف که برای تحقق رویاهای‌تان لازم دارید اینجاست

عدم وجود ارتباط قوی بین و تعهد بین هدف و هدفگذار

اما به محض اینکه تصمیم‌تان را بگیرید و دقیقا پیدا کنید چه میخواهید؟ نیاز به یک برنامه عملی و کاربردی برای تحقق اهداف‌تان بیشتر میشود.

هرچقدر اهداف خوب، منطقی، زیبا و درستی داشته باشید، تا زمانی که یک برنامه عملی برای تحقق آنها نداشته باشید؛ آنها بیهوده و بی‌خاصیت باقی خواهند ماند.

منظور ما از یک برنامه عملی برای تحقق اهداف، واقعا یک برنامه عملی و درست است! ، نه اینکه فقط بخواهید خودتان را مشغول کنید تا حس رضایت کاذب از گذران وقت‌تان داشته باشد. برای همین، این مقاله را نوشتیم تا به شما یک برنامه عملی، کاربردی و جامع برای تعیین اهداف و نوشتن یک برنامه عملگرایانه جهت تحقق اهداف‌تان آموزش دهیم.


در انتهای این مقاله، وقتی شما آنرا کامل خواندید و یادگرفتید،
یک فایل Excel نیز برای دانلود قرار داده شده تا بتوانید برای سال جدید – ۹۷ 
برنامه‌ و هدفگذاری‌هایتان را در آن بنویسید و بتوانید آنها را بهتر پیگیری کنید.


برای گرفتن بهترین و بیشترین نتیجه، تنها کاری که باید انجام بدهید این است که فقط این برنامه را اجرا کنید و هر برنامه دیگری تا به حال داشتید را دور بریزید؛ ما به شما تضمین میدهیم با رعایت و اجرای این برنامه دستآوردهای خیلی بیشتری از فقط اهداف‌تان بدست خواهید آورد.

آماده‌اید شروع کنیم؟ پیش به سوی بینهایت و فراتر از آن

برای شروع و استفاده از این برنامه، شما نیاز هست چند اصول اولیه را خوب بلد باشید.
بدون یادگیری و درک این اصول، نه این برنامه، بلکه هیچ برنامه دیگری به شما کمک نخواهد کرد.

 

» اصل شماره یک هدفگذاری و برنامه ریزی؛
فقط روی یک الی دو هدف تمرکز کنید – به صورت جد و قاطع !

شاید برای امسال بخواهید 20 تا 100 هدف برای خودتان بنویسید که آنها را محقق کنید و برای همین انرژی زیادی دارید که اشتیاق‌تان را تبدیل به نتیجه کنید اما بیهوده است.

اهداف بیشتر، فقط حین نوشتن و یادآوری آنها حس خوبی به شما میدهد؛
اما کافیست بعد از یک و دو ماهی که گذشت و درگیر تحقق چند هدف از 100هدف‌تان باشید تا ببینید چطور جا ماندن از برنامه بزرگی که داشتید و هدف‌های زیبایی که با حسرت در لیست‌تان منتظرند تا محقق شوند بار احساسی و اضطراب زیادی بر دوش شما میگذارد.

و بعد از مدت کوتاهی کل برنامه را فراموش میکنید چون فقط حس بدی نسبت به آن دارید – حس عدم موفقیت و ناکامی !

» راه صحیح چیست ؟
برای سال جدید و یا برای دوره جدیدی که میخواهید هدفگذاری کنید، بنشینید و نهایتان 20 هدف مهم امسال‌تان را بنویسید. بعد از نوشتن این 20هدف مهم، از بین این  20 هدف، 10هدفی که هرطور شده حتما امسال باید اجرا شوند را جدا کنید.

این 10 هدف بالاترین اولویت را باید پیش شما داشته باشند برای اجرایی شدن؛

حالا باید کاری را که فقط عده کمی از مردم دنیا میتوانند انجام دهند را انجام دهید و آن هم این است که فقط یکی از ده هدفی که نوشتید را انتخاب کنید.

این یک هدف، باید همان هدف بزرگ امسال شما باشد.
هدف بزرگ شما یک ویژگی منحصر به فرد دارد که با سوال زیر میتوانید آنرا پیدا کنید :

اگر امسال فقط قرار باشد به یکی از اهدافم برسم، آن کدام است؟

پاسخ این سوال، مهم‌ترین هدف‌تان از 10 هدف مهم امسال‌تان را مشخص میکند.

 

»‌ اصل شماره دو هدفگذاری و برنامه‌ریزی؛
ریز–اهداف فصلی، ماهیانه و هفتگی داشته باشید

بلافاصله بعد از انتخاب هدف شماره یک امسال‌تان، وقت آن است که ریزاهداف آنرا پیدا و مکتوب کنید.

 

منظور از ریزاهداف، کارهاییست که برای تحقق آن یک هدف بزرگ شما باید انجام دهید تا هدف مورد نظر محقق شود.

ایده اصلی پشت پرده ریزاهداف این است که به شما بگوید :

  • دقیقا این هفته مشغول چه کاری شوید؟
  • این ماه چه دستآوردی باید داشته باشید؟
  • تا آخر این فصل به چه چیزهایی باید رسیده باشید؟

نکته : ممکن است هدف شماره یک شما، در ماه اول محقق شود. خب به شما تبریک میگویم، حالا از 9 هدف باقی مانده، مجددا مهم‌ترین هدف بعدی را طبق روشی که توضیح داده شد مشخص میکنید و ریز-اهداف برای تحقق آنرا مشخص میکنید.

 

برای مثال:

» هدف بزرگیادگیری زبان برنامه نویسی جاوا اسکریپت

» ریز اهداف:

  1. فروردین : تحقیق برای دوره‌های آموزشی خوب و با کیفیت، نظرخواهی، تحقیق و بررسی، جمع‌اوری کتب و جزوات مربوطه، ثبت نام در دوره آموزشی
  2. اردیبهشت : شروع کلاس‌ها، یادگیری درس A و B, انجام پروژه کوچک AB
  3. خرداد : خواندن کتاب C و یادگیرید درس های C و D و انجام پروژه کوچک CD
  4. تیر : خواندن درسهای کلاس E وF + انجام پروژه FE

شما وقتی اهداف‌ اصلی‌تان را خرد میکنید به ریز-اهداف در واقع اتفاق مهمی که می‌افتد این است که شما میتوانید روند و پیشرفت‌تان را در جهت تحقق هدف بزرگ‌تر ببینید. میتوانید متوجه شوید چه کارهایی انجام دادید در راه هدف اصلی و چه کارهایی مانده است که باید انجام دهید.

 

» اصل شماره سه هدفگذاری و برنامه‌ریزی؛
اهداف کوچک هفتگی حتما باید داشته باشید

ممکن است هدف اصلی شما، ریز-اهدفی داشته باشد که ماهیانه یا هفتگی باشند. این‌ ریز-اهداف مهم هستند و باید آنها را محقق کنید. اما نباید فقط این ریز-اهداف را محقق کنید.

در کنار ریز-اهداف شما باید یک سری اهداف جانبی و هفتگی داشته باشید که عادات مثبت شما را بسازند؛ برای مثال همانطور که در مقاله «قانون 80% پارتو» خواندید، از تمام فعالیت‌های شما فقط 20% آنها هستند که مفید هستند و 80% مابقی اضافات هستند که هیچ خروجی قابل برداشتی ندارند.

بنابراین میتوانید هر هفته این سوال را از خودتان بپرسید :

کدام فعالیت‌های من جزء 80% فعالیت‌های بیهوده هفتگی هستند؟

پس از مشخص شدن پاسخ این سوال، بر فرض مثال :

  • وقت گذرانی بیش از حد با دوستان
  • تماشای تلوزیون یا بازی های کامپیوتری تا 4 ساعت در روز
  • وقت تلف کردن‌های بیهوده و صحبت با همکاران در محل کار
  • و

باید راه‌حل هایی را پیدا کنید و آنها را جز اهداف هفتگی تان قرار دهید :

  • خواندن 20 صفحه از کتاب X
  • نوشتن برنامه روز بعد و مطالعه در مورد Y به مدت دو ساعت
  • انجام سریع‌ کار ها در مدت 2 ساعت و اختصاص دادن 2 ساعت به کار شخصی و پاره‌وقت‌ام

 

» برنامه‌ریزی برای هدفگذاری شروع میشود !

خب، حالا شما یادگرفتید و فهمیدید چطور هدف اصلی‌تان را پیدا کنید و چطور از حواس پرتی‌هایی که اهداف دیگر ممکن است ایجاد کنند رها شوید. همچنین فهمیدید چطور هدف اصلی را به ریزاهداف تبدیل کنید و حتما در طول هفته اهداف هفتگیداشته باشید.

حالا نوبت به این میرسد که برنامه‌هفتگی برای تحقق اهداف‌تان بچینید؛ برای شروع برنامه‌ریزی آماده‌اید؟


منبع : سوخت جت 

 

این راهب هندی معتقد است ثروت خوب است تا زمانی که مرتکب این اشتباه مهلک نشوید

همه راجع به پول صحبت میکنند و هیچکس از پول بدش نمی آید؛

حتی راهبان تبتی و هندی !

 

آرتور سی. بروکز (Arthur C. Brooks) خبرنگار روزنامه معروف New York Times زمانی که در هند صرف گشت و گذار و برای جمع آوری خبر زمانش را سپری میکرد، راهبی را دید و شروع به صحبت کردن با او کرد و نظرات و دیدگاهش را راجع به پول و مادیات پرسید.

 

چیزی که از همان اول توجه آرتور را جلب کرد مدرک دانشگاهی راهب هندی بود !

آرتور در گزارشش نوشت :

 

راهبی را دیدم که تمام مادیات و احساسات دنیوی را رها کرده و در یک لباس ساده عرفانی درحال خواندن کتاب مقدس هندویی بود

برای او حتی دست زدن به کاغذهای پول نیز ممنوع بود.

اما او از اول اینطور نبود.

نام او گنانمونیداس (Gnanmundas) است

و قبلا دانشجوی رشته ی MBA در دانشگاه تکزاس بود.

اما قبل از سفرش به یک سمینار در هند نظرش در مورد پول و مادیات چیز دیگری بود. “

 

آرتور بعد از شنیدن از گذشته این راهب هندی، متعجب شد و کنجکاوی اش برانگیخته شد تا سوالات بیشتری بپرسد.

 

در ادامه صحبت های آرتور و این راهب هندی را میخوانید :

 

آرتور : “به نظر تو ثروت اقتصادی خوب است یا بد؟

 

راهب هندی : “خوب است… ثروت اقتصادی جان میلیون ها نفر از مردم کشورم را از قحطی نجات داده.”

 

آرتور : “اگر خوب است، چرا تو هیچ چیز نداری؟ نه پول ،نه ماشین ،نه خانه؟

 

راهب هندی (همراه با خنده) : “مطمئن بودم این سوال را می پرسی… هیچ چیز بدی در پول نیست. پول زمانی بد است که همراه با ضمیمه باشد. فرمول پول خوب و پاک، فراوانی بدون ضمیمه است.”

 

منظور راه هندی از ثروتِ بدونِ ضمیمه، ناراضی بودن از زندگی افراد ثروتمند است. همان افرادی که با اینکه پول فراوانی دارند، اما همیشه از خرید های گرانقیمت شان پشیمان میشوند. همیشه یک چیزی در زندگی شان کم است.

 

در زبان تبتی، ضمیمه یعنی “Do chag” به معنای تحت اللفظیِ اشتیاقِ چسبنده. یعنی با تمام شور و اشتیاق به چیزی که میخواهیم برسیم و همیشه با ترسِ از دست دادن آن به آن بچسبیم. آن چیز میتوانید یک هدف باشد، یک شخص باشد و یا حتی یک شکلات باشد.

 

در دنیای مادیات، ضمیمه شدن به دستآوردها باعثِ ایجاد حسد و طمع میشود… فقط افرادی از زندگی راضی هستند و روز به روز میتوانند درآمدشان را افزایش دهند که بتوانند از این دو مانع عبور کنند.

 

البته گفتن آن به مراتب آسان تر است از انجامِ آن.

اما اگر میخواهید از این مانع عبور کنید، آرتور از راهب هندی 3 تکنیک آسان دریافت کرده :

 

پول تان را صرف تجربه کردن تا خرید اشیا صرف کنید؛ لذت یک خاطره خوب به مراتب بیشتر است از لذت یک کفش جدید است.

کارهایتان را بر اساس علاقه و باید انجام شوند ها انجام دهید و پیش ببرید تا اینکه فقط به صورت وظیفه ای و چرخه ای تکرار کنید.

پرمعنا ترین چیزها را در زندگی تان اولویت بندی کنید. ارزشهایتان را بشناسید و در راستای آنها حرکت کنید؛ برای مثال امید، عشق، احترام و


منیع : سوخت جت