اغلب مردم در دام یک زندگی راحت گیر افتاده اند، شما چطور؟

تئودور روزلوت، رئیس جمهور افسانه ای آمریکا گفته بسیار پرمغزی دارد که چنین است «تا به امروز فردی نامش در تاریخِ ما جاودانه نشده که زندگی راحت و آسوده ای داشته باشد.»

هیچ انسان موفق و تاریخ سازی از یک زندگی راحت بیرون نمی آید؛
حتی یک نفر را هم پیدا نخواهید کرد که موفق شده کاری بزرگ انجام دهد اما همواره با چالش ها ،شکست ها و ناراحتی ها دست و پنجه نرم نکرده باشد.

آیا میخواهید در زندگی رشد و پیشرفت داشته باشید؟
در هر فرصتی باید بدنبال چالش ها، سختی ها و راه خروج از زندگی راحت و آسوده باشید. در هر دشواری که با آن برخورد میکنید یک فرصت رشد و پیشرفت وجود دارد؛ در شرایط سخت است که شما زندگی را به معنی واقعی کلمه تجربه میکنید.

اما شاید بپرسید…

چرا باید از یک زندگی راحت دور بمانیم؟

اگر بدنبال پاسخ کوتاه هستید باید بگویم که آسودگی در زندگی به معنی مرگ است؛ همانند فراموش کردن زندگی و انتظار مرگ را داشتن.

آسودگی یک مانع بزرگ میان شما و پیشرفت ها و رشد هاییست که برای رسیدن به اهداف تان نیاز دارید.

برای مثال، دوست دارید بهترین روز زندگیتان چطور باشد؟ (کار و زندگیتان چطور خواهد بود؟)

اگر در حال تصور کردن یک زندگی راحت و عالی سرشار از آرامش هستید که از کار کردن خبری نیست، شما میلیاردها میلیار پول در حساب هایتان دارید و فقط در حال لذت بردن هستید… شما در حال پیشروی در مسیر موفقیت نیستید !

و این یک هشدار جدی است باید چشم اندازتان را عوض کنید
(بعد از خواندن این مقاله حتما اینکار را خواهید کرد… فعلا به خواندن ادامه دهید) برای روشن تر شدن موضوع میتوانید زندگی افرادی که به عنوان کارآفرینان برتر تاریخ، رهبران بزرگ و دانشمندان را بررسی کنید.

استیو جابز تا لحظه مرگش یک زندگی آرام و راحت نداشت.
ناپلئون بناپارت تا آخرین لحظه از زندگی اش می جنگید و وقتی به زندان افتاد هنوز استراتژی های بزرگی در سر داشت.
بیل گیتس با اینکه ثروتمندترین فرد دنیاست، اما هنوز کار میکند و چالش های جدیدی در زندگی دارد.

نمونه های داخلی میخواهید؟
آقای احد عظیم زاده با اینکه ثروت و شهرت زیادی از راه فروش فرش بدست آورده اما هنوز کار و فعالیت میکند و به یک زندگی راحت بسنده نکرده است؛ آقای بهروز فروتن مدیر موسس شرکت های سٌس «بهروز» در میانسالی هنوز به دنبال چالش های جدید در زندگی است.


منبع: 12CEO

۳ گام مهم برای حل هر مشکل

این روز‌ها سر همه شلوغ است. و با این حجم از برنامه‌های شلوغ مردم دیگر نمی‌توانند به وضوح مشکلات را ببینند. آن‌ها آنقدر احساس ضعف می‌کنند که تسلیم شده و هیچ تلاشی برای پیدا کردن راه حل به منظور حل مشکل نمی‌کنند. آن‌ها در مقابل چالش‌هایی که پیش روی‌شان قرار می‌گیرد احساس ضعف و نداشتن قدرت می‌کنند.

 

بعضی افراد وقتی راه گریزی نمی‌بینند دست به خودکشی می‌زند. در چنین شرایطی این افراد اغلب به دنبال انگیزه از سوی دیگران هستند. هر چند که معنای واقعی آن انگیزه را متوجه نمی‌شوند. آن‌ها به جای باور داشتن به خودشان، به دیگران باور دارند.

 

همین جاست که اشتباه می‌کنند. انگیزه چیز دادنی‌ای نیست، بلکه پذیرفتنی است و درواقع به این معناست که باید به خودمان باور داشته باشیم.

 

کلید حل هر مشکلی درون خود ماست. بنابراین باید به خودمان باور داشته باشیم. باید باور داشته باشیم که همیشه راه گریزی هست. فقط باید به تلاش ادامه دهیم و دست آخر، دری به سمت‌مان باز شده و راه خروج را نشان‌مان می‌دهد.

 

در ادامه گام‌هایی را برای حل هر مشکل به شما معرفی می‌کنیم:

 

پذیرش: مردم اغلب سعی می‌کنند که از مشکلات‌شان دوری کنند. یا از شرایط فرار کرده یا آن را انکار می‌کنند.

 

 

 

با این حال آن‌ها باید متوجه شوند که راه حل هر مشکلی از طریق پذیرش است. حتی ریاضی دانان هم می‌گویند: اولین قدم برای حل هر مسئله درون خود مسئله نهفته شده.

 

به جای انکار کردن نقطه ضعف‌تان یا فرار کردن، شرایط را بپذیرید. این کار حل مشکل را بسیار آسان‌تر می‌کند. همچنین باید این حقیقت را بپذیریم که ما یک جا ضعف داریم، و با پذیرش این حقیقت به دنبال راهی برای بهبود آن باشیم.

 

باور به خودتان: وقتی مشکلی پیش می‌آید، مردم اغلب به دیگران بیشتر از خودشان اعتماد دارند. یا این، و یا اینکه فکر می‌کنند مشکل خیلی برای‌شان بزرگ بوده و گذر از آن دشوار است.

 

مثبت گرایی و باور به خود می‌تواند راه خروج از مشکل را به شما نشان بدهد. اگر امید و باور نباشد، هیچ چیزی نیست. ما باید به خودمان باور داشته باشیم که می‌توانیم موفق شده و از بدترین شرایط بگذریم.

 

مردم معمولا وقتی به محدودیت‌های‌شان فکر می‌کنند جا می‌زنند. اما باید باور داشته باشند که می‌شود از آن محدودیت‌ها گذشت. از همین رو باور داشتن به خودمان گام دوم برای حل هر مشکلی است. و اگر این گام را انجام ندهیم، اجازه دادیم که هر شرایط بدی بر ما غلبه کند.

 

سخت کوشی با انگیزه: سخت کوشی می‌تواند به موفقیت ما کمک کند، اما همیشه آسان نیست. برای کاهش این سختی به انگیزه احتیاج است و خوشبختانه ما می‌توانیم به خودمان انگیزه دهیم.

 

مثلا اگر کسی از شما انتفاد کرد، نباید بگذارید که حرف او شما را ناامید کند. به جای آن از انتقاد به عنوان سوختی برای بهتر شدن استفاده کنید. انگیزه می‌تواند شما را قوی‌تر کرده و راندمان‌تان را بالاتر ببرد.

 

نتیجه گیری

 

انگیزه دادن به خود در ابتدا می‌تواند دشوار باشد، چرا که داشتن این باور که همه چیز در آخر ختم به خیر می‌شود سخت است. باید به دنبال راه حل گشتن برای مشکلات را برای خودتان تبدیل به عادت کنید. با دنبال کردن این 3 گام می‌توانید بر هر مشکلی در زندگی غلبه کنید، پس دفعه‌ی بعد که مشکلی پیش آمد می‌دانید چه کار کنید.


منبع: رویای آنلاین 

اگر معنای این لغت مهم را یادبگیرید در همه جنبه‌های زندگی‌تان موفق میشوید

بزرگترین تفاوت افراد موفق و صاحب نام دنیا با افرادی که یک زندگی معمولی با رشد محدود دارند، این است که آنها دقیقا کارهایشان را با نهایتِ همخوانی انجام میدهند.

همخوانی یا Congruence یعنی هماهنگی و در یک راستا بودنِ افکار، گفتار و رفتارِ یک فرد.
تمام افرادی که همخوانی بین افکار، گفتار و رفتارشان دارند، به طرز عجیبی در زندگی شان موفقیت های بزرگ و سریع  ای اتفاق می افتد.


منبع: 12CEO

معنای آرامش ذهن چیست و چگونه به دست می آید؟

ما اغلب آرامش ذهن را در ارتباط با مواردی چون حق بیمه، سرمایه‌گذاری در بانک یا هنگام جستجوی ماشینی برای خرید به کار می‌بریم. این موارد به این معناست که اگر حق بیمه‌، مبلغ سرمایه‌گذاری یا ماشین خوبی دارید امنیت شما برقرار است و جای هیچ نگرانی نیست. شرکت‌های مختلفی در آگهی‌های تبلیغاتی خود از این عبارات استفاده می‌کنند و به شما می‌گویند که محصولشان به شما «آرامش ذهن» می‌دهد و مشکلات شما را کاملاً حل می‌کند. دیکشنری‌های مختلف تعریفی از آرامش ذهن ارائه داده‌اند که بدین گونه است:

 

دیکشنری وِبستر: احساس امنیت داشتن یا مورد حمایت قرار گرفتن” و یک نمونه مثال می‌آورد: ” نصب یک سیستم ایمنی در منزلتان آرامش بیشتری را به شما می‌دهد.

دیکشنری کالینز:  نداشتن نگرانی

دیکشنری کمبریج: احساسی از آرامش یا نداشتن نگرانی” و یک مثال ارائه داده است: ” برای داشتن آرامش ذهن، بررسی کنید که درها را قفل کرده باشید.

دیکشنری اوربان: رهایی از نگرانی

دیکشنری تِزاروس: نداشتن استرس و نگرانی

آرامش ذهن یعنی:

1. از طریق حرف و نظر مردم مضطرب و پریشان حال نشدن

 

2. به دل نگرفتن چیزی

 

3. کنترل افکار را به دست گرفتن و توانایی تصمیم‌گیری بر اینکه چه افکاری وارد ذهن شوند و جلوی چه افکاری گرفته شود

 

4. نگران نبودن، نداشتن ترس و افکار مزاحم

 

5. شاد بودن

 

6. حذف استرس از زندگی

 

 

آرامش درونی ناشی از شرایط بیرونی نیست و همیشه وابسته به امنیت بدنی، مالی یا مادی نیست. اگر آرامش درونی به موقعیت بیرونی وابسته باشد، پایدار نخواهد بود و آن به آنچه که در زندگی شخصی اتفاق میفتد، بستگی ندارد. یک فرد می‌تواند فارغ از شرایط بیرونی آرامش درونی را تجربه کند، اما این مستلزم اندکی آموزش است. آرامش درونی داشتن مهارتی است که فرد در زندگی روزمره‌اش می‌تواند از آن لذت ببرد و از طریق مدیتیشن و تعدادی تمارین معین و تغییر نگرش به آن دست یابد. این آموزش بیقراری‌های ذهنی و افکار دائمی در ذهن را کاهش می‌دهد. وقتی بیقراری‌های ذهنی را آرام کردید، از آرامش ذهنی بهره‌مند می‌شوید. وقتی این اتفاق بیفتد، ترس، نگرانی و افکار آشفته متوقف می‌شوند و شما احساس آرامش و شادی می‌کنید. همچنین حسرت گذشته را نمی‌خورید و نگران آینده هم نخواهید بود.

 

در این وضعیت وقتی ذهن شما از افکار غیرضروری فارغ می‌شود، همه چیز را بدون سوگیری و همانگونه که هست، می‌بیند و توجه و توانایی‌تان برای مطالعه و فهمیدن بیشتر می‌شود؛ تمرکز ذهن راحت‌تر می‌شود و حواس پنجگانه شما قوی‌تر می‌شوند، چرا‌ که به افکار آشفته توجهی ندارید و قادر خواهید بود آسان‌تر حواستان را کنترل کنید. من با جرئت می‌گویم که این معنای نهایی آرامش ذهنی است. آیا آموزش آن امکانپذیر است؟ بله! شاید نتوانید 100% به آرامش ذهنی برسید اما حتی با 10% یا 5% پیشرفت هم تغییر بزرگی در زندگی‌تان ایجاد می‌شود.

 


جملات و عبارات تاکیدی درمورد آرامش ذهنی

1-    “پول داشتن در بانک به من آرامش ذهنی می‌دهد.”

 

2-    ” حالا که من شغل خوبی دارم، آرامش هم دارم.”

 

3-    ” حالا که من خانه دارم و می‌توانم از آن محافظت کنم احساس امنیت و آرامش می‌کنم.”

 

4-    ” وقتی که در زندگی دوستان و شغل خوب و عشق دارم، از امنیت و آرامش برخوردارم.”

 

5-    ” وقتی که در حال قدم زدن کنار ساحل به تماشای خورشید مشغول می‌شوم، آرامش دارم.”

 

6-    ” مدیتیشن ذهنم را از هر فکر، نگرانی و شک و تردیدی رها می‌سازد و ذهنم را آرام می‌کند.”

 

7-    ” نظر و حرف مردم درباره من آرامش و متانت مرا برهم نمی‌زند.”

 

8-    ” من همیشه می‌توانم نگرانی‌ها، شک‌ها و ترس‌هایی که ذهنم را مشغول می‌کند، جلوگیری کنم.”

 

نقل‌قول‌هایی درمورد آرامش ذهنی


آرامش از درون برمی‌آید.”  «بودا»

 

عصبانیت تخریب‌کننده‌ی نهایی آرامش درونی است.”  «دالایی لاما»

 

هر کس ارزش سلامت روح و آرامش ذهن را بفهمد به بهترین نحو زندگی می‌کند.” « مارکوس اورلیوس»

 

تا زمانی‌که نتوانیم خودمان آرامش داشته باشیم، هرگز در جهان بیرونی نمی‌توانیم آرامش ایجاد کنیم.” «دالایی لاما»

 

تنها وقتی به جای قضاوت تو را ببخشم، می‌توانم به آرامش برسم.”   « جرالد جمپولسکی»

 

اگر ما آرام و شاد باشیم، می‌توانیم بخندیم و اعضای خانواده‌ و جامعه‌مان از آرامشمان بهره‌مند ‌شوند.”  « نیچ نات هان»

 

وقتی ذهن هر دلبستگی را کنار می‌گذارد، آرام می‌شود.”    «شری رامانا ماهارشی»

 

آرامش را یاد بگیر و اینگونه همیشه شاد خواهی بود.”  « شری پاراماهانسا یوگاناندا»

 

وقتی شما آرامش دارید، آرامش را به جهان می‌دهید.”   « ماه غساناندا»

 

معیار پیشرفت واقعی معنویت سالکان به میزان دستیابی آنها به آرامش بستگی دارد.”  « سوامی سیواناندا»

منبع : اکادمی بازار


هنگامی که هدفی والا دارید ، خودتان را برای سقوط آماده کنید!

هنگامی که من در سال دوهزار و دوازده فارغ التحصیل شدم ، مادربزرگم کارتی به من داد که روی آن جمله ای به زبان اسپانیایی نوشته بود که ترجمه آن میشد: “هدف های بالا داشته باش ” . این معنی زیادی برای من داشت. من اولین نفر در خانواده بودم که درجه کارشناسی خودم را گرفتم و اکنون نیز کارشناسی ارشدم را گرفته بودم.
مادربزرگ من تحصیلات رسمی نداشت و خودش را وقف فرزندانش کرده بود تا به اهداف بلند برسند. من به خاطر کارتی که به من داد خوشحال بودم چون پیامی برای حرکت برای من بود. چیزی که به من میگفت اینجا توقف نکن.
من هدف هایم را در بالاترین درجه نگه داشتم حتی به بلندی رفتن به هاروارد. اما هنگامی که به آن نرسیدم از اینهمه تشویق و دلگرمی مادربزرگم تعجب کردم. من نتوانستم این تشویق ها رو زیاد داشته باشم زیرا چند هفته بعد از اینکه این کارت ها روزگارم را روشن کردند مادربزرگم از دنیا رفت. اما من همواره از خودم می پرسیدم ، آیا هدفم به اندازه کافی بزرگ است؟آیا به اندازه کافی بزرگ می اندیشم؟آیا باید بایستم؟آیا باید نرمال باشم؟آیا باید اندکی درنگ کنم؟
من حدس میزنم اگر شما در حال مطالعه مقاله ای از سایت موفقیت هستید پس شما هم احتمالا به دنبال اهدافی بلند هستید.
اما چیزی که من برای آن آماده نبودم و بخشی از رسیدن به اهداف بزرگ بود که کسی درباره آن چیزی به من نگفته بود، “جاذبه” بود.
وقتی شما هدف های بلند داری، باید خودتان را برای سقوط های بزرگ آماده کنید.

این سقوط ها به شما آسیب می زند. این سقوط ها می تواند شرم آور باشد.
برای خیلی افراد این خود دلیل کافی است برای اینکه هرگز سخت تلاش نکنندو هرگز به اهداف بلند فکر نکنند. آنها از این سقوط های سخت ، بلند و سریع دوری می کنند. این روش جواب می دهد. اگر شما اهداف بلند نداشته باشید، شما هرگز طعم سقوط را نمیچشید.
اما این همچنین تضمین می کند که شما در جایی که هستید ثابت باقی بمانید، هرگز رشد نکنید، هرگز یاد نگیرید و هرگز تغییر نکنید. این ممکن است برای بعضی افراد جواب بدهد. اما برای من چطور؟ من نمی توانم بی خیال کنار زمین بنشینم . من احتیاج دارم بالا بروم .
آموخته ام که یک نمره کامل و یک راه مستقیم بدون بالا پایین رفتن وجود ندارد. بالارفتنی بدون سقوط و بدون ضربه وجود ندارد.
حتی گاهی بعد از یک سقوط بزرگ ، من حتی فکر میکنم آیا باید متوقف شوم؟آیا از شجاعت به سمت حماقت نرفته ام؟گفتن این که در کدام سمت هستیم تا به انتهای کار نرسیم سخت است.
هنگامی که من در درد سقوط اولیه بودم و درد و کوفتکی احساس میکردم و در شوک بودم و با واقعیت سخت و زمخت شکست روبرو شدم، به هنگامی می اندیشیدم که تازه شروع کردم ، آیا من اشتباهم این بود که هدفم بزرگ بود؟آیا همه این مشکلات می توانست از بین برود اگر من کارت های مادربزرگم را نادیده می گرفتم.
اما سپس وقتی من درباره مادربزرگم وقتی در سن و سال من بود ،فکر کردم ،هنگامی که از پورتوریکو به نیویورک برای پیداکردن کار رفت و خواهر کوچکتر هم بعد از مرگ مادرش بزرگ کرد و با موفقیت بدون تسلط به انگلیسی در مترو کار می کرد . هنگامی که در پروژه بروناکس مشکل پیش آمد به جزیره استاتن رفت تا محیطی بهتر برای پدرم و خواهرش باشد.من به اینکه چطور دست شویی های مردم را تمیز می کرد ، چگونه خانه هایشان را تمیز می کرد و همه این ها را برای به دست آوردن پول برای گذراندن زندگی انجام می داد. من درباره خانه ای که سرانجام در فلوریدا خرید ،خانه ای با استخر و درختان میوه که همه ساله پر از میوه های تازه است.
هنگامی که درباره ی جایی که شروع و جایی که تمام کرد می اندیشم،همه چیزی که می بینم داشتن اهداف بلند است. مطمئنم سقوط های بسیاری در مسیر داشته است ولی من آرزو داشتم که از مادربزرگم می پرسیدم چه چیزی او را همچنان در به دست آوردن اهداف بلند ثابت قدم نگه داشت؟
من می توانم پاسخ این سوالات را تصور کنم و تمام جوابها در من احساس ناتوانی و بی اراد ی به وجود می آورد. اما من فکر می کنم این مقایسه من و مادربزرگم برایم مفید است.
به خاطر تلاش های او اکنون اینجا هستم.
من فرصت های زیادی دارم ، شامل فرصت تفکر درباره چیزها، مانند اینکه من می خواهم با زندگیم چه کنم؟ هنوز زمان هایی تبعیض ها و نا برابری ها در فرهنگ ما گاهی مرا به فکر دست کشیدن تلاش می اندازد ،اما هدف های والا و فکر به چگونه شروع کردن مادر بزرگم تنها چیزهایی هستند که مرا به ادامه راه تشویق می کنند. من باید همواره قدردان مادربزرگم برای فرصت ها و مزایایی باشم که برایم خلق کرده است.
من هدفهای بلند دارم و افتادن و سقوط را تجربه کرده ام.
گاهی دقیقا به هدف رسیده ام.
گاهی به چیزی کاملا متفاوت رسیده ام، اما کاملا بهتر از چیزی که من به عنوان هدف برگزیده بودم.
و گاهی فقط سقوط کرده ام و سقوط و سقوط.
گاهی وقتی جزیره استاتن ،مترو ،باغ های میوه را فراموش می کنم و یک سوال در ذهنم هست که آیا تلاش زیاد ، هدف های بلند تنها برای آدمهای ساده لوح است و رویای آمریکا به عنوان جایی برای ثروتمند شدن همه ، فقط داستان زیبایی است برای اینکه ما را از دیوانه شدن نجات دهد؟
موانع واقعی وجود دارد. جهان به برابری و عدالت که باید باشد، نیست. گاهی بسیار خشن و بی رحم تر از آن است که فکرش را بکنید.
اما چیزی که به من امید می دهد عادلانه بودن بازی نیست، این است که علی رغم این بی عدالتی ها ، یک زن جوان از پورتریکو می تواند به کشور دیگری مهاجرت کند و شغلی برای خود دست و پا کند و از خانواده اش حمایت کند.
هنوز افرادی وجود دارند که با اهداف بلندشان به یاری کسانی می شتابند که قربانی بی عدالتی هستند.
این کار آسان نیست. هدف والا داشتن یک ضمانت نیست. گاهی شرایط آنطور که می خواهیم پیش نمی روند. اما من فکر می کنم که هدف های بلند داشتن بخش بزرگی از چیزی است که خواسته های بزرگ را ممکن می سازد.
من درک کرده ام که تنها جواب به سوال آیا من خیلی اهداف بلندی ندارم این است که تنها یک راه برای فهمیدنش وجود دارد و آن این است که اهداف بلند داشته باشی و برای رسیدن به آن تلاش کنی. با امتحان کردن ، تست کردن، بالا رفتن و سقوط و یاد گرفتن و تلاش دوباره . آن هدف بزرگ در مورد ماحصل بیرونی نیست ، بلکه برای هدفی والا در وجود خودتان است. پس تنها امتحان کردن و گام برداشتن در جهت هدف و خودسازی می تواند ما را به سمت هدف والا سوق دهد.


منبع : ایرانی موفق