یک ترفند روانشناسی برای افزایش 10 برابری انگیزه تان

یک ترفند روانشناسی برای افزایش 10 برابری انگیزه تان

 

هدفی را مشخص کردید، برنامه ریزی کردید به هدف مورد نظر برسید و حال سخت درحال تلاش برای رسیدن به آن هدف هستید و میدانید بدست آوردن آن هدف میتواند چقدر لذت بخش و ارزشمند باشد برایتان… اما؛ در نیمه راه ناامید میشوید،حتی فکر بدست آوردن هدف تان نیز دیگر قدرت قبلی را ندارد که به شما انگیزه دهد… پس چاره چیست؟

این مشکل فقط من و شما نیست.
سالهاست که سازمان آموزش پرورش کشورهای مختلف نیز درحال  آزمایش کردن راه هایی هستند تا سطح کیفیت معلمین افزایش یابد که نسبت مستقیمی با سطح کیفیت تحصیلات دانش آموزان دارد. به همین منظور در سال 2010 گروهی از اقتصاددانان، آزمایشی با پول انجام دادند !

معلمین در برابر بهبود عملکرد خود و شاگردانشان، مبلغی را به عنوان جایزه دریافت میکردند.
البته که همه مان میدانیم، جوایز مالی به عنوان یک مشوق چیز جدیدی نیستند ! اما نحوه اجرای این آزمایش واقعا تحسین برانگیز بود؛
معلمینی که در این آزمایش شرکت میکردند را به دو دسته تقسیم کردند. برای دسته اول معلمین پاداشی را معین کردند و طبق درخواستشان اگر در انتهای سال عملکرد خودشان و شاگردانشان به حد تعیین شده برسد، آنها پاداش مالی را دریافت خواهند کرد.

به گروه دوم معلمین، در همان ابتدای سال پاداش مالی شان را تقدیم کردند و به آنها هشدار دادند اگر عملکردشان در انتهای سال به حد تعیین شده نرسد، مبلغی را از پاداششان باید برگردانند.

همانطور که اکثرمان میدانیم،دادن پاداش در ابتدای کار میتواند نتیجه بدی داشته باشد، سطح توقع طرف مقابل را افزایش دهد و عملکردش را کمتر کند زیرا انگیزه کافی برای ادامه مسیر نخواهد داشت. اما؛ در کمال تعجب در انتهای سال، عملکرد دانش آموزان گروه دوم معلمین (که در ابتدای سال پاداششان را گرفته بودند) به مراتب بیشتر از معلمینی بود به امید پاداش آخر سال در حال تلاش بودند.


منبع: 12 سئو

افزایش انگیزه به شیوه افراد پیشگام

موفق بودن و دست‌یابی به اهداف و آرزوها نیازمند داشتن انگیزه، پشتکار فراوان، شناسایی استعدادهای خود و استفاده درست از منابع است.

 رائول دیویس جونیور، دانش‌آموز ۲۲ ساله‌ی کالج توانست با مطرح کردن یک درخواست زندگی خویش را تغییر دهد. او از شرکتی که علاقه‌مند به فعالیت در آن بود تقاضا کرد که در صورت نیاز در آن‌جا به عنوان کارآموز مشغول به کار شود، ولی شرکت درخواست او را قبول نکرد. با این حال شخصیت رائول به‌ گونه‌ای بود که هیچ وقت دل‌سرد نمی‌شد و دست از تلاش نمی‌کشید به همین علت درخواست خود را مجددا تکرار کرد. سرانجام تلاش‌ها و پیگیری‌های وی به نتیجه رسید و شرکت تقاضای او را قبول کرد. با اینکه دیویس فقط ۱۵ ساعت در هفته کار می‌کرد و هم‌زمان به تحصیل خود در مدرسه ادامه می‌داد در سن ۲۴ سالگی به یکی از بهترین فروشنده‌‌های آن شرکت تبدیل شد. بعد از مدتی وی اقدام به پایه‌گذاری شرکت خود کرد و به عنوان مشاور، افراد زیادی را در زمینه کسب‌و‌کار راهنمایی کرد، وی هم‌چنین در انجمن‌ها و جلسه‌های کارآفرینی که در کاخ سفید برگزار می‌شد شرکت می‌کرد.

دیویس کتابی را به اسم “چگونه مبتکران , طراحان و افراد خلاق می‌توانند به شما انگیزه دهند تا در زندگی موفق شوید “با همکاری کتی پالاکوف و دکتر پل آدر نوشته است. این کتاب می‌تواند راهنمای خوبی برای همه جهت برطرف کردن موانع رسیدن به موفقیت باشد.کتی پالکوف مربی، نویسنده و کارآفرین سریالی موفقی است که جوایز فراوانی را بابت ریسک‌ها و سرمایه‌گذاری‌های خود بدست آورده است. آدر نیز به عنوان مشاور در زمینه ساختار سازمانی، تکنولوژی، مدیریت داده‌ها و محیط کاری با شرکت‌های متعددی همکاری می‌کند.

دیویس و همکارانش در این کتاب در مورد کسانی سخن می‌گویند که تلاش می‌کنند دیدگاه‌ها، ایده‌ها، نوآوری‌ها و خلاقیت‌های جدیدی در زمینه کسب و کار به وجود آورند. این افراد باورها وشیوه‌ها و رسوم قدیمی غلط را زیر سوال می‌برند و راهکارهای جدیدی را به جای آن‌ها پیشنهاد می‌دهند. آن‌ها این افراد را پیشگام می‌نامند.

افراد پیشگام

مولفین کتاب در طی تحقیق‌های خود با کار آفرینان، رهبران و مشاوران کسب‌و‌کار زیادی گفت‌و‌گو کرده‌اند. طبق نتایج صحبت‌ها و تحقیقات آن‌ها، بدون پیشگامان (به‌عنوان مثال) در حال حاضر میلیون‌ها نفر قادر نبودند که با یک‌دیگر از طریق فیسبوک ارتباط برقرار کنند، به احتمال زیاد انسان‌ها طول عمر کوتاه‌تری نسبت به زمان حال داشتند و بر اثر عدم پیشرفت اجتماعی تعداد زیادی از مسائل جهان بدون راه حل باقی می‌ماند. جامعه به پیشگامان و هچنین به افرادی نیاز دارد که پیشگامان را جهت بهتر انجام دادن کارهایشان همراهی کنند.

دیویس و تیمش این افراد را به چند دسته تقسیم می‌کنند: گروه اول افرادی هستند که به سخنان پیشگامان گوش می‌دهند و آن‌ها را جهت شکوفایی و به ثمر رسیدن هر چه بیشتر ایده‌هایشان یاری می‌کنند و نقش حمایتی دارند (حمایت‌کنندگان). گروه دوم روی علایق و تمایلات آن‌ها تمرکز می‌کنند و سعی دارند تا میزان تاثیر و علایق آنان را افزایش دهند (افراد انگیزه‌بخش). گروه سوم افرادی مانند ارسطو و افلاطون هستند که مفاهیم سخت و دشوار را آسان‌تر توضیح می‌دهند تا پیشگامان ایده‌های خود را بهبود بخشند (روشنفکران). گروه چهارم با درک نوع زندگی و تفاوت‌های رفتاری پیشگامان سعی می‌کنند از آن‌ها درمقابل افرادی که قادر به درکشان نیستند محافظت کنند (محافظان یا حامیان).

دیویس برای توضیح افراد گروه چهارم مثال قابل لمسی از دو قهرمان افسانه‌ای فیلم های مرد‌آهنی و انتقام‌جویان آورده است، تونی استارک و پپر پاتز.  تونی سرمایه‌داری ثروتمند است که رابطه‌ا‌‌ی توام با عشق و نفرت با شخصیت و انسانیت خود دارد. او یک نابغه و مخترع است ولی اعتماد به نفس لازم را ندارد و در مواقع سخت و دشوار بیشتر به نقاط ضعف خود توجه می کند. پاپر محافظت کننده تونی است. او توانایی پیش گویی کارهایی که تونی قصد دارد انجام دهد را دارد و خصوصیاتش به او اجازه می دهد تا حس ناامیدی و انزجار و دلسردی تونی را متوقف کند. پاپر در واقع تنها چیزی است که تونی برای محافظت از خود و روح خود در برابر خطرهای مداوم و حتی برای پیروزی و پیشرفت نیاز دارد.

افراد پیشگام همیشه تمایل دارند تا حرکتی رو به جلو داشته باشند و مداوم در حال پیشرفت باشند و به ندرت زمانی را صرف نگاه کردن به گذشته می‌کنند. جایی که از آن آمده‌اند، جایی که در آن زندگی می‌کنند و جایی که در پایان سال یا بعدا می‌خواهند آنجا باشند. به همین دلیل حتی مواقعی که در اطراف خود حامیان و محافظانی دارند زمان‌های سخت و دشواری را برای شناخت هرچه بیشتر خود سپری می‌کنند و نمی‌توانند این کار را به شخص دیگری واگذار کنند. کتاب این موضوع را خودشناسی کلی می‌نامد. 

برنامه ریزی

اوایل هر سال زمان مناسبی برای نوشتن اهداف و برنامه ریزی برای دست‌یابی به اهداف است.پیشنهاد می‌کنیم برای این ‌که بدانید شما نیز خصوصیات یک فرد پیشگام را دارا هستید یا نه، به سوال‌های زیر از کتاب مذکور جواب دهید: 

۱- در دوره‌ی کودکی چه دیدگاهی نسبت به آینده‌ی خود داشتید و قصد داشتید به چگونه فردی تبدیل شوید؟

۲- آیا لحظه‌ی تاثیرگذاری در زندگی شما وجود داشته که شما را در مسیر مورد نظرتان قرار دهد؟

۳- شما چه ماموریتی در زندگی دارید؟ آن را چگونه توصیف می‌کنید؟

۴- به نظر شما چه تفاوتی بین افرادی که تاثیری بر این جهان می‌گذارند و افرادی که هیچ تاثیری نمی‌گذارند وجود دارد؟

۵- افراد مبتکر و نوآور فرصت‌ها وموقعیت‌های جدیدی را بوجود می‌آوردند، افراد خلاق توانایی تغییر شرایط را دارا هستند و افراد بنیان‌گذار از توانایی و جسارت شروع کارهای جدید برخوردار هستند. شما جزو کدام دسته اید؟ چرا؟

۶- چه انگیزه‌ای می‌تواند سبب تبدیل شدن شما به یک فرد پیشگام شود؟

۷- چه عواملی باعث افزایش انگیزه در شما می‌شوند؟

۸- کدام موارد می‌توانند سرعت موفقیت شما را افزایش دهند؟

و سرانجام مهمترین سوال این است که: 

۹- چه عواملی می‌توانند سبب کاهش یا از بین رفتن انگیزه شما برای ادامه کار شوند؟ آیا شما توانایی مقابله با این تهدیدها را دارید؟

با جواب دادن به این سوال‌های ساده، به نقاط قوت خود و نحوه‌ی استفاده از آن‌ها برای خلق یا دنبال کردن یک ایده‌ی کسب و کار جهت افزایش سریع ارزش شرکت خود، همکارانتان یا افرادی که می‌شناسید پی خواهید برد.

همه‌ی ما اهداف و آرزوهای فراوانی داریم که می‌توانیم از همین امروز شروع به انجام دادن کارهای لازم جهت دست‌یابی به آن‌ها کنیم. به یاد داشته باشید که آسان‌ترین بخش هر کاری شروع آن است ولی استفاده‌ی موثر از منابع موجود به منظور دست‌یابی به هدف و پیشرفت موثر انگیزه فراوانی را می‌طلبد، سعی کنید مانند افراد پیشگام همیشه با انگیزه باشید و به تلاش‌های خود جهت موفقیت ادامه دهید.



منبع: زومیت

چطور انگیزه درس خواندن را در خود بالا ببریم؟

اولین عامل محرک برای شروع تحصیلات دانشگاهی داشتن انگیزه و رغبت برای یادگیری بیشتر است. برخلاف تحصیلات ابتدائی در دوران مدرسه که حالتی همگانی دارد، تحصیلات آکادمیک تنها به افرادی توصیه می شود که تمایل دارند در زمینه ای خاص که در آن دارای استعداد و علاقه هستند، تحصیل کنند. این اصلاً روش درستی نیست که شما خودتان را مجبور به خواندن دروسی کنید که تمایلی به مطالعه آنها ندارید. اگر واقعاً علاقه ای به تحصیل ندارید دنبال درس خواندن در دانشگاه نباشید ولی اگر اینگونه نیست ابتدا با خودتان خوب فکر کنید که هدفتان از تحصیل چیست. علائق و استعدادهایتان را کشف کنید و ببینید که از مطالعه چه مطالبی لذت می برید. در نهایت اگر به این نتیجه رسیدید که به هر دلیلی نیاز به ادامه تحصیل دارید مطمئن باشید که دیگر این حالت بی رغبتی را در خودتان نخواهید دید.

عامل دیگری که باید شما را به مطالعه ترغیب کند حس مفید بودن است. قطعاً هیچ چیزی همچون کسب علم نمی تواند به یک فرد در مفید بودن برای جامعه کمک کند. کسب دانش عاملی است که زندگی را از آفت بیهودگی نجات می دهد. باید یادتان باشد که دهها و یا صدها میلیون کودک، نوجوان و جوان در دنیا وجود دارند که آرزو می کنند کاش شرایطش را داشتند و می توانستند به تحصیل بپردازند. حال که این شرایط برای شما فراهم است باید از این فرصت استفاده کنید. 

نکات زیر را رعایت کنید ان شاء الله مشکلتان برطرف خواهد شد:
1) زمان و مکان هدف‌های خود را تغییر دهید: هدف‌های بزرگ و ویژه برای خود در نظر بگیرید. اهداف بزرگ‌تر نسبت به هدف‌های کوچک‌تر، انگیزه بیشتری در فرد به‌وجود می‌آورند. هدف بزرگ اثر بیشتر و عمیق‌تری دارد و می‌تواند منشأ تولید انگیزه‌های قوی شود.
2) موفقیت خود را همیشه به‌یاد داشته باشید: همیشه و در همه حال به جای فکر کردن به شکست‌ها و ناکامی‌ها، موفقیت‌ها و کامیابی‌هایتان را به‌خاطر بسپارید. بهتر آن است که آنها را یادداشت کنید؛ حتی با ذکر جزئیات، زیرا فراموش کردن موفقیت بسیار آسان است و گاهگاهی مراجعه به نوشته‌هایتان می‌تواند خاطرات خوبی را در شما زنده کند و البته انگیزه کار و تلاش را در وجود شما زنده و تازه نگه دارند.
3) مانند یک قهرمان رفتار کنید: داستان زندگی قهرمانان را بخوانید و رفتار و کردار آنان را سرمشق خود قرار دهید و به سخنان آنان گوش فرادهید. کشف کنید که در کار و تلاش آنان چه ویژگی خاصی وجود داشته که سبب موفقیت‌شان شده. اما همیشه به‌خاطر داشته باشید این افراد همانند ما و سایر افرادند و بنابراین، به جای اینکه آنان را در مقام رفیعی بنشانید و تحسینشان کنید، اجازه دهید که الهام‌بخش شما باشند.
4) فقط به‌دنبال راحتی نباشید: با بی‌حالی که نوعی تنبلی است، خداحافظی کنید و برای ایجاد انگیزه در خود، با مشکلات مبارزه کنید.
5) کارتان را آهسته آغاز کنید: به جای آنکه کارتان را سریع آغاز کنید، نخستین گام‌ها را آهسته بردارید. هنگامی که کاری را با آرامش و طمأنینه شروع می‌کنید، مغز شما این فرمان را دریافت نمی‌کند که این کار باید باسرعت هرچه تمام‌تر خاتمه یابد. اما اگر مغز انسان احساس کند که باید برنامه کاری‌اش را با سرعت به پایان برساند چه اتفاقی می‌افتد؟ اغلب اوقات ممکن است فرد اصلا کار مورد نظر را آغاز نکند. پس شروع یک کار بدون شتاب بهتر از اصلا شروع نکردن است.
6) کار سخت‌تر را اول شروع کنید: اغلب هنگامی که به کارهای روزمره خود فکر می‌کنیم به‌نوعی دچار نگرانی می‌شویم که کی و چگونه این همه کار را انجام بدهیم. از سخت‌ترین کار شروع کنید. هنگامی که سخت‌ترین کار موجود در فهرست را شروع کرده و به پایان برسانید، احساس می‌کنید که بار سنگینی را از دوش‌تان برداشته‌اید. در این هنگام است که احساس آرامش بیشتری در وجود‌تان پدیدار می‌شود و بقیه روز اعتماد به‌نفس بیشتری خواهید داشت و نگرانی‌های روز‌مره‌تان. کاهش پیدا می‌کند.
7) برنامه کاری‌تان را به چندین برنامه کوچک‌تر تبدیل کنید: هنگامی که پروژه بزرگی در دست دارید، آن را به چند بخش کوچک‌تر تقسیم کنید، سپس با تمرکز روی نخستین بخش کار‌، فعالیت خود را آغاز کنید و وقتی این بخش تمام شد، بخش بعدی را آغاز کنید. موفقیت‌های کوچکی که در انجام بخش‌های اولیه به‌دست می‌آورید، انگیزه شما را افزایش می‌دهد و از تمرکز روی کل کار که ممکن است سبب دلسردی شما شود، جلوگیری می‌کند. اگر این روش را دنبال کنید خود شما هم از نتیجه‌ای که می‌گیرید، شگفت‌زده خواهید شد.
8) بعد از هر 45 یا 50 دقیقه مطالعه 10 الی 15 دقیقه استراحت کنید. اگر از مطالعه یک درس خسته شدید سراغ مطالعه درسی متفاوت بروید. در مکانی به جز مکان استراحت خود مطالعه کنید. همچنین در محلی با هوای مطبوع و نور کافی درس بخوانید. هر کدام از ما در بازه ای از روز سرحال تر هستیم. بعضی ها شب زنده داریم و بعضی ها سحرخیز. تمرکز اصلی مطالعه خود را در بازه ای قرار دهید که در آن احساس بهتری دارید. ورزش روزانه و هر عامل دیگری که بتواند بر روحیه شما اثر مثبت بگذارد را در برنامه خود جای دهید.
موفق و پیروز باشید





منبع: تبیان




انگیزه خود را چگونه حفظ کنیم؟

این مسئله ، سوال بسیاری از انسان ها است که چطور همیشه با انگیزه باشیم؟ و انگیزه خود را بالاتر ببریم؟

در واقع این یک سوال اشتباهی است مانند کسی است که نمیخواهد اتومیبل خود را روشن کند و به مسافرت برود، به دنبال سوخت اتومیبلش است.

در داشتن انگیزه هم چنین شرایطی حکم فرماست.درواقع باید این گونه سوال کنیم که من انگیزه را برای چه چیزی میخواهم ؟و با داشتن انگیزه قرار است چه کاری را انجام دهم؟

برای داشتن انگیزه وجود اجزایی لازم است واگر اینها نباشد انگیزه ایی هم نخواهد بود.مثلا اگر قرار نباشد به جایی سفر کنیم داشتن سوخت بحث خنده داری است.

مقاله پیشنهادی:قانون جذب چگونه عمل می کند؟

 

از اهرم رنج و لذت برای ایجاد انگیزه استفاده کنید

 

تمام رفتار های انسان را دو نیرو در کنترل خود دارد که آن دو نیرو عبارتند از:

فرار از ناراحتی و اشتیاق رسیدن به خوشی

این دو نیرو عامل حرکت هر انسانی است.این دو نیرو کنترل زندگی شما را برعهده دارد گاهی شما را به سمت جلو حرکت می دهد و گاهی شما را به عقب می راند.

هرکاری که در زندگی انجام میدهیم فقط  به خاطر فرار از ناراحتی و اشتیاق رسیدن به خوشی است.

مثلا افراد چاق از اضافه وزن خود ناراضی و ناراحت هستند و به خاطر همین میخواهند لاغر تر شوند و به خوشی که تناسب اندام دارد برسند.یا کسی که از صبح تا شب کار میکند به این دلیل نیست که عاشق کار کردن است، به این دلیل است که بی پولی او را ناراحت می کند و می خواهد به خوشی  ثروت برسد. یعنی باز هم دست یافتن به رضایت وخوشی. به هر حال همه افراد که درحال انجام دادن کاری هستند فقط به این دلیل است که به رضایت و خوشی برسند.

درتعیین هدف هم این مورد صدق میکند شما اهدافی را تعیین می کنید که به شما  احساس رضایت و خوشی می دهد.

 

 

چرا بازهم انگیزه نداریم

 

شاید برای شما هم این مسئله پیش آمده است که بعد از تعیین هدف هیچ گونه انگیزه ایی ندارید تا تلاشی برای رسیدن به آن انجام نمی دهید و به این موضوع هم آگاه هستید که بعد از رسیدن به آن رضایت و خوشحالی را کسب خواهید کرد

ولی هیچ گونه فعالیتی از شما دیده نمی شود.خب دلیلش را برای شما الان می  گویم. در این جا هم این قانون صدق می کند که ما تمام کارهای مان را فقط به خاطر فرار از ناراحتی و  اشتباق رسیدن به خوشی انجام می دهیم. ما به این خاطر کاری را شروع نمی کنیم که تصور میکنیم که شروع تلاش ناخوشایند تر از انجام ، ندادن آن است.به عبارتی دیگر با بیکار نشستن،درد و ناراحتی کمتری به سراغ ما می آید.

 

مقاله پیشنهادی:با افراد مسخره کننده چگونه برخورد کنیم؟

 

به عنوان مثال تصمیم گرفته اید که لاغر شوید و برای لاغر شدن هم باید رژیم بگیرید و هم ورزش کنید.  با شروع رژیم گرفتن و ورزش کردن در شما ایجاد ناراحتی می شود که این خلاف مکانسیم مغز است چون ما تمام کارهایمان را برای فرار از ناراحتی انجام میدهیم ولی دراین جا کاری را شروع می کنیم که مارا از خوشی به سمت ناراحتی پیش می برد و تلاش برای بدست اوردن ناراحتی و ناخوشی بندرت با  موفقیت همراه است.

خب الان این سوال برای شما پیش امده است که در این شرایط باید چه کاری انجام داد.من به شما  می گوییم:

باید نحوه ی شکل گیری احاس لذت  ناراحتی را تغییر داد.

فرض کنید از کسی می خواهید خواستگاری کنید اما هیچ گونه اقدامی را انجام نمی دهید.چرا؟؟ در ذهن شما این گونه برنامه ریزی شده است که اقدام کردن مساوی است با ناراحتی. به خودتان می گویید که اگر میتوانستم از او خواستگاری کنم چه عالی میشد و میتوانستم زندگی خوبی را با او داشته باشم.ولی از سوی دیگر این ندا به شما می گویید اگر پیشنهادت را رد کنده چه؟اگر  بهت علاقه نداشته باشد چه؟؟ در این صورت انتخاب کدام راه برای شما راحت تر است؟لذت رندگی کردن با او یا نارحتی رد  پیشنهادتان؟؟ به احتمال خیلی زیاد شما راه دوم راه در پیش می گیرید و هیچ گونه اقدامی را انجام نمی دهید چون  اجتناب از ناراحتی بسیار قوی تر از میل به لذت و خوشی است.

 

یکی را انتخاب کن تا انگیزه بیاید

 

بحث دیگری هم وجود دارد و آن هم این است که اگر قرار باشد بین دو مسئله ناراحت کننده یکی را انتخاب کنید چه می کنید؟؟همه ما در چنین شرایطی قرار گرفته ایم،اگر کاری را انجام دهیم برایمان  ناخوشایند است و اگر هم انجام دهیم باز هم ناخوشاایند است.

من در دوران مدرسه  درس عربی هیچ گونه علاقه ایی نداشتم و در طول سال عربی را مطالعه نمی کردم ولی در پایان ترم این مسئله که کاری را چه انجام بدهیم چه انحام ندهیم دچار ناراحتی میشویم را تجربه می کردم.

اگر به درس عربی نگاه نمی کردم در آن درس رد میشدم و مجبور بودم به خاطر آن درس دوباره از نو شروع کنم ولی از سوی دیگر به عربی علاقه نداشتم وخواند آن هم برایم ناراحت کننده بود. در این صورت باید من یکی را انتخاب میکردم یا کلا رد میشدم و از نو باید می خواند یا به  عربی نگاه می کردم و قبول میشدم. در این حالت باید یک را انتخاب می کردم که ناراحتی کمتری در من ایجاد میکرد ومن هم خواندن  عربی را انتخاب میکردم تا ناراحتی که رد شدن دارد را تجربه نکنم.

مقاله پیشنهادی:چرا در کارهای مان شکست می خوریم؟

 

اغلب افراد موفق به چنبن تعادلی رسیده اند انها نیروهای کشش به سوی خوشی و رانش از ناراحتی  راکه در زندگی سررشته ی همه امور را به دست دارند تحت کنترل گرفته اند. خود شما هم در بیشتر مواقع در این شرایط بوده اید و از میان بد و بدتر یکی را انتخاب کرده اید و به یکباره  به خود گفته اید که هی تکان بخور باید این کار راتمام کنید همین الان. چون به وضوخ دیده  اید که انجام ندادن آن به مراتب دردناک تر  از انجام دادن آن است.

 

چرایی هدف در شما انگیزه ایجاد می کند

 

 

 

 

اینجا سه دسته افراد رو با هم بررسی  میکنیم اولین دسته کسانی هستند که کلا تو زندگیشون هدف ندارند و بادی به هر جهت زندگی میکنند و دیگران برای زندگی انها تصمیم میگیرند.

 دسته دوم انهایی هستند که هدف دارند ولی دلیل کافی برای رسیدن به هدف خودشون رو ندارند و  عموما بعد از مدتی کلا هدفشون رو فراموش میکنند.

 دسته سوم هم هدف دارند و هم دلیل کافی برای رسیدن به هدف ،این افراد همان افراد موفق جامعه هستند که توانستند به اهدافشون برسند .

اگر شما دوست عزیز جزء دسته اول هستید این خبر اصلا خوشایند نیست و باید هر چه زود تر درباره زندگی خودتون تصمیم بگیرید.

اگر جزء دسته سوم هستید  به شما تبریک میگویم و امیدوارم به موفقیت های بیشتری هم برسید .

فرض کنید تصمیم گرفته اید که لاغر شوید و مدتی هم ورزش و رژیم گرفته اید چرا بعد  از مدتی رها میکنید؟ من الان به شما میگوییم: چون دلیل محکم برای لاغر شدن خودتون پیدا نکردید. اگر که میخواهید تو هدفتان ثابت قدم باشید اولین کار این است که دلیل خودتون رو  برای رسیدن به هدفتان رو مشخص کنید.




منبع: ذهن خلاق

چطور انگیزه داشته باشیم و با انگیزه بمانیم؟!

بهترین انگیزه این است که به خود انگیزه دهیم. چگونه می توان با انگیزه و با روحیه بود؟ چگونه می‌توان اشتیاق خود را حفظ کرد و هیجان خود را بالا برد؟

چطور انگیزه داشته باشیم و با انگیزه بمانیم؟!

با این روش ها می توان به تقویت انگیزه بر پایه اصولی متداول دست یافت:

1. در تصمیم خود جدی باشید
تصمیم بگیرید که تمام مسیر را تا نوک قله پیش بروید. اگربرای شروع قدمی برداشته اید و تا این زمان، تصمیمی از ذهن شما گذشته است، حال ذهن خود را برای پیمودن کل مسیر تا نوک قله آماده کنید، پس از آن است که ذهن شما به پرواز درخواهد آمد.
زندگی شما مانند سایه‌ای است که از گوشه تاریک یک تپه سر بر می‌آورد تا لحظه‌ای که تصمیم بگیرید «می‌خواهم در کاری که می‌کنم بهترین باشم.» و ناگهان به سوی خورشید بالا می روید، و زندگی شما تا ابد متفاوت و فوق العاده می‌شود. پس مصمم باشید و دیگر با بی خیالی روزگار نگذرانید.


2. محدودیت ها را بشناسید
محدودیت هایی را که مانع پیشرفت شما می شود، بشناسید. دریابید برای این که در کارتان بهتر شوید چه گام‌هایی باید بردارید و چگونه؟ از دیگران هم بپرسید. دریابید چگونه می‌توانید در گام‌هایتان جدیت و پشتکار داشته باشید. هر گامی که با جدیت برداشته شود موفقیت امروز شما را تأمین می‌کند.


3. با افراد مناسب ارتباط داشته باشید
چه کسانی افرادی مناسب هستند؟ برنده ها یا مثبت اندیش ها؟ با افرادی همنشین باشید که برای خود هدف و برنامه ریزی دارند. با افرادی که از روحیه ای قوی برخوردارند. با عقاب ها همراه باشید. به گفته زیگ زیگلار، «اگر می‌خواهی با عقاب‌ها پرواز کنی، با بوقلمون‌ها نگرد.» و با افراد منفی نگر و کسانی که افکار مسموم دارند و دائم ناله و شکایت می‌کنند ارتباط‌مان را کم کنیم.


4. از خودتان مراقبت کنید
خیلی خوب از خودتان مراقبت کنید. به این معنی که مراقب رژیم غذایی خود باشید و ورزش کنید. همه می‌دانند که باید غذای بهتری بخورند، مرتب ورزش کنند و خوب بخوابند. اگر می‌خواهید در هفته پنج روز به سختی کار کنید، شب ها زود بخوابید.


5. خود را بهترین بدانید
مجسم کنید در هر کاری که انجام می‌دهید، همیشه بهترین هستید. به یاد داشته باشید تمام پیشرفت‌های زندگی شما با تصویری که از پیشرفت خود در ذهن دارید، شروع می‌شود.


6. با خود به خوبی سخن بگویید
گفت و گوی درونی خود را کنترل و تمرین کنید که با خود مثبت سخن بگویید. چگونه می‌توان چنین کاری انجام داد؟ بگویید، « من بهترین ام.» همین جمله را بگویید. بگویید، « من خودم را دوست دارم،» « می توانم این کار را انجام دهم،»، « عاشق کارم هستم.» اگر این جملات را به خود بگویید در حالی که به آن ها اعتقادی ندارید، این کار گفتن حقیقتی است که هنوز اتفاق نیفتاده است. مهم نیست از کجا می‌آیی،- مهم این است که به کجا می‌روی و مقصدت کجاست.
با خود آن طور سخن بگویید که می‌خواهید باشید، نه آن طور که بر حسب اتفاق هم اکنون هستید. به یاد داشته باشید ممکن است موقعیت فعلی شما در حد زیادی بر اثر یک اتفاق به وجود آمده باشد، ولی موقعیتی که می‌خواهید در آینده به آن برسید چیزی است که هم اکنون طراحی می‌کنید و تصمیم می‌گیرید که باشید.

7. فعال باشید
به سرعت حرکت کنید. احساس نیاز و ضرورت انجام یک کار در شما حسی است که باید تقویت کنید. این حس، شما را از هر کس دیگری متمایز می‌کند. تعصب داشته باشید و آن را تقویت کنید. هر گاه ایده خوبی به ذهن تان رسید، آن را عملی کنید. هر چه سریع تر حرکت کنید، سریع تر به هدف می‌رسید. هر چه بهتر به هدف برسید، بیشتر خود را دوست خواهید داشت و هر چه بیشتر خود را دوست بدارید، عزت نفس شما بالاتر می رود و هر چه عزت نفس شما بیشتر باشد، نظم فردی شما بیشتر می‌شود و هر چه بیشتر در کارتان پیگیری و مداومت داشته باشید، در نهایت غیر قابل توقف می شوید و به مسیر خود به سوی موفقیت ادامه می دهید. 




منبع: الو دکتر