ایجاد انگیزه در افراد سازمان

با انگیزه بودن فراتر از شاد بودن یا راضی بودن از یک شغل است.افراد با انگیزه نهایت سعی خود را به عمل می آورند نه برای شما بلکه برای خودشان.انگیزه احساسی است در درون فرد نه چیزی که بتوان به کسی تحمیل کرد.

انگیزه
انگیزه

درک انگیزه

انـگیزه در بطن مدیریت افراد قرار داردو از یک تشویق ساده برای حسن انجام کار بسیار فراتر می رود.به عنوان یک مدیر مهارتهایی لازم دارید تا شرایط را درک وایجاد کنید که همه اعضای گروه انگیزه لازم را به دست بیاورند.این چالش بزرگی است. افراد مختلف به شرایط متفاوتی واکنش نشان می دهند. این شرایط ممکن است در طول زمان تغییر کند.

به عنوان نقطه شروع بهتر است دومدل انـگیزه که معمولا در نظریه مدیریت به آنها مراجعه می شود را بررسی کنیم: «سلسله مراتب نیازها»ی آبراهام ماسلو و آنچه فردریک هزربرگ « عوامل ایجاد انگیزه و عوامل سلامتی» می نامد.

ماسلو بیان کرد که نیازهای فرد به طور فزاینده رشد می کند. وقتی یک نیاز سطح پایین تر ارضا میشود فرد به دنبال ارضای نیاز سطح بالاتر می رود. فرد هنگامی  به ارضای نیازهای خودشکوفایی که بالاترین سطح نیازها هستند می پردازد که همه نیازهای سطوح پایین تر برآورده شده باشند.

در شرایط عملی این بدین معناست که کارکنان حقیقتا نهایت سعی خود را نمی کنند مگر اینکه احساس کنند امنیت دارندو به انها ارزش و احترام گذاشته شده. بنابراین چنانچه نیازهای سطح پایین کارکنان شما با ترس از اخراج  کارکنان اضافه بر نیاز تهدید می شود، وقتی آنها را به تلاش تشویق کنید واکنشی مثبت نشان نخواهند داد.

شناسایی عوامل

هرزبرگ تحقیق مفصلی  در مورذد نگرش افراد به شغلهایشان انجام داد. او دریافت که برخی از عواملی که پیش از این ایجاد کننده انگیزه شناخته شدندنقشی فراتر از کمک به ایجاد رضایت شغلی ندارند.هرزبرگ در تحلیل خود رضایت را از انـگیزه جدا می کند. شما در نقش خود به عنوان مدیرمی توانید بر بسیاری از عوامل سلامتی (رضایت) و همه عوامل ایجاد کننده انگیزه تاثیر بگذارید.

با انگیزه یا بی انگیزه؟

یک عضو با انگیزه در گروه معمولا با انرژی و پرشور است. پیوسته کارایی بالا دارد و فعالانه خواهان پذیرش مسئولیت بزرگتر است. چنین فردی از دورنمای تغییرات نمی ترسد و رویکرد مثبتی نسبت به چالش ها دارد. یک عضو با انگیزه در گروه می تواند روحیه سایر اعضای گروه را بالا برده  و انها را به سوی دستاوردهای بزرگتر سوق دهد.

درمقابل اعضای بی انگیزه گروه اغلب به کارها و اهدافشان توجه نمی کنند در نتیجه کارایی انها پایین است و از زیر مسئولیت شانه خالی می کنند. ممکن است مکررادیر به سرکار برسند و یا کلا غیبت کنند. بی انگیزگی واگیردار است .اگر یک عضو بی انگیزه نتواند تعهدات خود را نسبت به مشتریان و دیگر اعضای گروه انجام دهد و برخورد اصلاحی با او صورت نگیرد ممکن است سایر اعضای گروه هم این رویه را در پیش بگیرند.

لزوم شناخت اعضای گروه

نخستین قدم در خلق شرایط ایجاد انگیزه در گروه این است که تک تک اعضای گروه خود را بشناسید. اعتماد به نفس، قابلیت ها، ارزش ها و انتظارات آنها نقش مهمی در توانایی آنها برای با انگیزه شدن دارد.

تصور نکنید ۀنچه به شما انگیزه می دهد به دیگران هم انگیزه می دهد. برخی افراد صرفا برای پول کار می کنند و ممکن است با سپردن مسئولیت اضافه بی انگیزه شوند.سعی کنید پی ببرید که فرد از طریق شغل می خواهد به چه هدف شخصی برسد.

افرادی که با صراحت نیازهای خود را بیان نمی کنند سختترین افراد برای مدیریت می باشند. در این گونه موارد می توان برخی از تست های روانشناسی جهت مشخص کردن روش های ترجیحی  رفتار و ارتباط  برقرار کردن آنها با دیگران استفاده کرد. مهم تر از آن این است که منابع اصلی انگیزه آنها فاش شود .

ایجاد موقعیت (شرایط)

در حین شناخت افراد به خاطر داشته باشید که برخی از اصول انگیزشی به صورت جهانی کاربرد دارند.

تطبیق افراد با مهارتها

افاردی که در کارشان اعتمادد به نفس دارند، بیشتر از افرادی که احساس می کنند بار سنگینی به دوششان است احساس رضایت می کنند و نسبت به کسانی که مهارت هایشان با نیازهای کاری شان نمی خواند راحتترند.

ارزیابی دوباره بار کاری تیم در صورت لزوم و استفاده از روش های آموزشی جهت ارتقا توانایی ها مناسب می باشد.

برای اهداف شفاف و تعریف شده کار کنید

ازقابل دسترس و مدیریت بودن اهداف و اینکه افراد دقیقا بدانند چه انتظاراتی از آنها می رود، اطمینان حاصل کنید. اگر آنها در معنا و ذات اهدافشان سهمی داشته باشند، هنگام دستیابی به آنها احساس رضایت بیشتری می کنند.

برای دستاوردها پاداش در نظر بگیرید

پاداش ها محدود به پول نمی شود، پول به تنهایی باعث تشویق افراد به اجرای بهتر نمی شود تنها از نارضایتی جلوگیری می کند.استفاده از پول در شرایط وجود نارضایتی نتیجه ای کوتاه مدت در بردارد. به پاداش های غیر نقدی بیندیشید. سعی کنید دریابید چه چیزی برای افراد جهت پویا شدن و به کار گرفتن دانششان مناسب تر است.



روش های ایجاد ترغیب و انگیزه در افراد

روش های ایجاد ترغیب و انگیزه در افراد


در دنیای امروزی، به دلیل تغییرات زیادی که در تجارت روی می‌دهد، ترغیب به عنوان یک مهارت حیاتی در مدیریت مطرح می‌شود.

شما حتما ترغیب‌کنندگان با استعدادی را که تقریبا توان مجاب کردن تمام افراد اطرافشان را دارند را می‌شناسید. افراد ترغیب‌کننده با محقق نمودن عقایدشان، ارزش‌های والایی را برای سازمان‌ها به ارمغان می‌آورند. درحالی‌که هنوز هم بسیاری از مدیران براین عقیده هستند که ترغیب، به نوعی بازی با احساسات افراد است. واقعیت حاکی‌ از آن است که این عقیده درست نیست. درحقیقت، ترغیب فرایند تغییر و تقویت نگرش‌ها و رفتارهای افراد در جهت مرتفع‌کردن نیازهای هر تجارتی است.

ترغیب چیست

ترغیب یک فرایند مرکب است که نیازمند آماده‌سازی‌های دقیقی نظیر مکالمات مناسب دوطرفه و درک عمیقی از چگونگی اتخاذ تصمیم توسط دیگران می‌باشد. ترغیب‌کنندگان ماهر در یک فرایند درک متقابل، ارتباط عمیقی با مخاطب‌شان ایجاد می کنند. ترغیب، ترکیبی از دانش و هنر است. برای دستیابی به این ترکیب از دانش و هنر، شما نیازمند کسب انواع مهارت‌هایی نظیر ایجاد اعتبار، تسلط بر ذهن و قلب افراد و نیز غلبه کردن بر مقاومت مخاطب نسبت به عقایدتان هستید. اگر شما این مهارت‌ها را تا حد زیادی در خود تقویت کنید، می‌توانید عقایدتان را به پیامدهای ارزشمندی تبدیل کنید.

 

عناصر کلیدی ترغیب

۱-اعتبار:

ترغیب‌کنندگان ماهر اعتبارشان را از طریق دستیابی به مهارت‌هایی چون ترویج روابط مثبت با مخالفان و جلب اعتماد آنان کسب می‌کنند.
اعتبار را می‌توان بر اساس فرمول ساده (اعتبار=اعتماد+مهارت) بیان کرد. هرچه شما اعتبار و مهارت بیشتری کسب کنید، اعتبار بیشتری برای خود و عقایدتان به ارمغان خواهید آورد.

جلب اعتماد دیگران

هنگامی‌که شما نتوانید اعتماد لازم را کسب کنید، مخاطبانتان ارزش زیادی برای آن‌چه بیان می کنید، قائل نمی‌شوند. وقتی افراد به شما و عقاید‌تان اعتماد می‌کنند، تمایل دارند که شما را فردی قابل قبول، مطلع، صادق و فردی که به دنبال مصلحت‌شان است، ببینند. وقتی افراد باور داشته‌باشند که شما به منافع و مصلحت آن‌ها فکر می‌کنید، تمایل بیشتری برای اعتماد به شما و عقایدتان پیدا می‌کنند.
کاستی‌های پیشنهادتان را بپذیرید. پذیرش صادقانه معایب موجود در پیشنهادتان، می‌تواند در ایجاد اعتماد با مخاطبانتان سودمند باشد.

 

مهارت‌هایتان را نشان دهید

مهارت نیز همانند اعتماد، به ایجاد اعتبار کمک می‌کند. دیگران هنگامی شما را فردی ماهر قلمداد می‌کنند که بیانات و قضاوت‌هایتان در مورد پیشنهاد مورد نظر، نشان دهنده آگاهی کافی شما از موضوع مورد نظر باشد. شما همچنین می‌توانید با جمع آوری و بیان پیشینه‌ای از موفقیت‌هایتان، مهارتتان را نشان دهید.

 

نشان‌دهید که از عبارت اختصاری و فنی بکار رفته توسط مخاطبانتان آگاهی دارید. جدیدترین اطلاعات در مورد محصولات و بازار آن‌ها را داشته باشید. در وقت مناسب افراد را متوجه مدارک و درجات علمی پیشرفته‌ای که بدست آورده‌اید نمائید.

۲-زمینه مشترک:

ترغیب‌کنندگان موثر اهداف‌شان را در زمینه‌های مشترک با مخاطبان شکل می‌دهند. آن ها به جانبداری از آنچه که برای خودشان و برای دیگران ارزشمند است، می‌پردازند.

۳-اطلاعات حمایتی:

مدیران ترغیب‌کننده، موقعیت‌هایشان را با استفاده از اطلاعات مفید، داستان‌های مجاب کننده، تمثیل‌ها و تصاویر، تثبیت و تقویت می کنند.

۴-درک عمیق احساسات دیگران:

ترغیب‌کنندگان با استعداد، احساسات مخاطب‌شان را درک کرده و از نظر احساسی با آن‌ها ارتباط برقرار می‌کنند.

 

محرک‌های ترغیب

۱-مقایسه:

قضاوت همیشه نسبی است. بنابراین هنگامی‌که افراد درحال تصمیم‌گیری‌ هستند، اغلب به دنبال معیارهایی هستند که تصمیم‌گیری‌شان را بر اساس آن انجام دهند. برای فعال‌سازی محرک مقایسه، سعی کنید در راستای تشویق مخاطب به پذیرش پیشنهادتان، به بیان معیاری بپردازید که او تصمیماتش را براساس آن معیار اتخاذ نماید. برخی از فروشندگان این کار را به‌وسیله نشان دادن اقلام گران قیمت در میان محصولات، انجام می‌دهند. با این کار اقلام با قیمت‌های پایین‌تر بنظر معقول و مناسب می‌آیند.

۲-ایجاد علاقه

معمولا افراد تمایل دارند عقاید کسانی را که به آن‌ها علاقه‌مند هستند، بپذیرند. همچنین هنگامیکه افراد احساس کنند مورد محبت واقع‌شده و مشترکاتی با فرد پیشنهاد کننده دارند، علاقه‌شان به موضوع بیشتر می‌شود. سعی کنید بواسطه ایجاد مشترکات و بیان منافع مشترک با مخاطبتان، الزامی برای پذیرش پیشنهادتان ایجاد کنید. همچنین علاقه‌تان را به آن‌ها از طریق تحسین کردن و بیان عبارات مثبت درباره‌ی عقاید، توانایی‌ها و راه‌حل های ارائه شده شان نشان دهید.

۳-انجام واکنش متقابل:

افراد معمولا الزامی درقبال جبران محبت‌های دریافت شده، احساس می‌کنند. این عامل سبب ایاد رفتار متقابل می‌شود. برای تضمین اینکه چه چیزی به مخاطبتان بدهید، به جستجوی راه‌حل‌هایی که برای فرد موردنظرتان منفعتی داشته باشد و نیازش را مرتفع کند، بپردازید.

 

۴-اثبات اجتماعی:

افراد معمولا تمایل دارند تصمیماتشان را براساس هدایت دیگران انجام دهند. فرض کنید شما تمایل به مجاب کردن  افراد یک گروه برای پذیرش پروژه جدید دارید. در این صورت می‌توانید از یکی از کارمندان که مورد حترام افراد گروه است درخواست کنید که پیشنهاد مورد نظر را در جلسه مطرح کرده و از آن حمایت کند.

۵- کمبود منابع:

هنگامی‌که عرضه منابع محدود باشد (نظیر اطلاعات، فرصت ها و منابع فیزیکی) افراد به آن‌ها بهای بیشتری می‌دهند. جهت فعال کردن این محرک، به بیان اطلاعات منحصربه‌فرد برای ترغیب افراد بپردازید. برای مثال، توجه تصمیم‌گیرندگان کلیدی را با بیان عباراتی نظیر ” من امروز به این اطلاعات دست یافته ام و این اطلاعات تا هفته آینده منتشر نخواهد شد” جلب کنید.
اطمینان پیدا کنید که اطلاعات ارائه شده واقعا منحصربه‌فرد هستنمد. درغیر این صورت اعتبار شما خدشه‌دار خواهد شد.

ملاحظات اخلاقی

ترغیب هنگامی موثر واقع می‌شود که براساس سود متقابل طرفین و رفتارهای اخلاقی باشد. ترغیب‌کنندگانی که مسائل اخلاقی را رعایت می‌کنند، فرصت هایی برای کسب سود متقابل را که در هر شرایطی وجود دارد تشخیص داده و از آن‌ها استفاده می‌کنند.
آن‌ها به بهترین نحو از این فرصت‌ها به عنوان اهرمی درجهت یافتن راه‌حل‌های برنده- برنده استفاده می‌کنند. آن‌ها همچنین به دنیال مزایای درازمدت پیشنهادی که ارائه می‌کنند، هستند و می‌دانند تکنیک‌های غیراخلاقی فورا می‌تواند خوشنامی، اعتماد و اعتباری را که طی سال‌ها کسب کرده‌اند را از بین ببرد.
متاسفانه برخی از ترغیب‌کنندگان رفتارهای غیراخلاقی از خود بروز داده و از فرصت‌هایشان برای فریب و اغفال دیگران استفاده می‌کنند. برای آن‌ها ترغیب، رقابتی است که در آن، آن‌ها برنده و شما بازنده‌اید. این افراد فقط روی توافقات و مبادلات کوتاه مدت تمرکز می‌کنند، آن‌ها اصولا اهمیتی به این مسئله نمی‌دهند که چگونه رفتار امروزشان می‌تواند به شهرت آینده‌شان آسیب وارد سازد و درنهایت دربلندمدت اعتبارشان را از دست خواهند‌داد.

برای اینکه فردی ترغیب‌کننده باشید، باید فردی قابل قبول باشید، برای قابل قبول بودن، باید فردی معتبر باشید و برای معتبر بودن باید فردی صادق باشید.



منبع: بورسینس

6 استراتژی افراد با انگیزه که باعث تفاوت آنها با دیگران می‌شود

وقتی که از خواب صبحگاهی بیدار می‌شوید اولین چیزی که به ذهنتان می‌آید، چیست؟ آیا به فکر املت درست کردن برای صبحانه هستید؟ یا به این فکر می‌کنید که در جلسه سه ساعته چه چیزی بگویید؟ شاید هم دراز کشیده باشید و به سقف زل زده اید و چیزی در ذهنتان نباشد.

انگیزه شاه‌کلید هستی و زندگی ماست و ما را به حرکت وامی‌دارد. بدون انگیزه همانند فردی گمشده، سرگردان و حیران هستیم. هرچند اغلبِ ما برای ادامه زندگی دارای انگیزه هستیم، همیشه افرادی هستند که یک قدم از ما جلوتر بوده و براساس انگیزه خود حرکت می‌کنند.

افراد دارای انگیزه بالا از هر نظر با دیگران متفاوت هستند. اگر چه در حال حاضر دارای انگیزه پایینی هستید، اما هیچوقت برای شروع کاری دیر نیست. فرقی ندارد که کی هستید و در چه جایگاهی قرار دارید، شما می‌توانید یک فرد باانگیزه شوید. اولین قدم برای باانگیزه شدن می تواند شرکت در سمینار موفقیت باشد.

سمینار بزرگ موفقیت – استاد احمد محمدی

شش روش وجود دارد که شما می‌توانید با کمک آنها خود را به فردی با انگیزه‌ی بالا تبدیل کنید و زمانی که باانگیزه شدید مطمئنم که متفاوت بودن را احساس می‌کنید.

1. از همین حالا برنامه‌ریزی کنید

اگر می‌خواهید که فردی باانگیزه باشید لازم است که مطابق با خواسته‌ها و نیازهایتان برنامه‌ریزی کنید و همت کنید هر روز تعدادی از آن‌ها را انجام دهید. شیوه کار بدین صورت است که هر شب قبل از خواب کارهایی را که قرار است روز بعد انجام دهید، فهرست‌بندی کنید و کارهایی را که امروز انجام داده‌اید، از لیست خط بزنید. این شیوه کار شما را آسان‌تر می‌کند.  نه تنها تعداد دقیق فعالیت‌های خود را مدنظر داشته باشید، بلکه تمام برنامه‌تان را پیاده کنید.   مثلاً اگر شما مشتاق کاهش وزن هستید، می‌توانید دفترچه‌ای که رژیم غذایی خود را در آن می‌نویسید، نگه دارید و هر روز مطابق برنامه پیش بروید. هر شب می‌توانید برنامه‌ای بریزید که کدام رژیم غذایی را برای روز بعد استفاده کنید. با دنبال کردن برنامه روزانه، سرانجام به اهداف نهایی خود خواهید رسید.

شخصی به اسم فرانک را می‌شناسم که عادت داشت صبح دیر از خواب بیدار شود و زندگی عادی را بگذراند. او برای حل مشکلات انگیزه داشت. از طرفی شخصی به نام جِرِمی هم بود که عادت داشت از قبل برنامه روزانه خود را بریزد، موانع پیش‌رو را پیش‌بینی کند و در پیدا کردن راهکارهای لازم برای مقابله با آن ماهر شود. فرانک و جرمی هم‌سن هستند و سطح تحصیلات این دو یکسان است. پس تفاوت آنها چیست؟ جرمی بیش از 200,000 دلار در سال به دست می‌آورد و یک مرسدس بنز را در اختیار دارد و فرانک 60,000 دلار و یک ولوو دارد.

2. هرگز تسلیم نشوید

شیوه دیگر برای به دست آوردن انگیزه، استقامت و پایداری است. در صحبت‌هایتان نباید واژه‌ی «غیرممکن» بیاورید. مهم نیست که اهدافتان چقدر بعید به نظر برسند، شما تلاش و کوشش کنید تا سرانجام به هدف خود برسید. حتی اگر مشکلی هم برایتان رخ دهد، از تلاش دست نکشید. به هدف خود متعهد باشید و تا زمانی که به آن نرسیده‌اید، به سعی و کوشش ادامه دهید.

هر جایی که جلو دید است مثل آینه حمام یا بدنه یخچال نوشته‌های تشویق کننده مثل “ تو می‌توانی این کار را انجام دهی“، “ باورهایت را متوقف نکن” قرار دهید. زمانی که در موقعیتی بسیار دشوار قرار گرفتید و احساس کردید که هیچ راه برون رفتی از آن ندارید، به شادی و خوشی پس از رسیدن به موفقیت فکر کنید. موسیقی گوش کنید که به شما روحیه می‌دهد و با خود بگویید “من می‌توانم و اینچنین خواهد شد”. به یاد داشته باشید که هیچ کسی جزخود شما نمی‌تواند مانع حرکت شما شود.

3. طفره نروید و به اصل موضوع بپردازید

زمانی‌که من می‌گویم ” در اولین هفته ماه اکتبر باید دو کیلو وزن کم کنم” هدفم مشخص‌تر است نسبت به وقتی که می‌گویم” باید طی چند ماه وزن کم کنم”. هنگامی که می‌گویم اهداف من یک یا بیست عدد است، تعداد آنها را مشخص کرده‌ام پس از آن باید آنها را براساس اهمیتشان سازمان‌دهی کنم. زمانی که به یک هدفی می‌رسید، به راحتی آن را از لیست خط می‌زنید و به سراغ هدف بعدی می‌روید. این ترفندهای ساده می‌تواند به شما کمک کند تا پیوسته و آرام به اهدافتان برسید و دقیقاً بدانید که چه مقدار دیگر باید تلاش کنید. چه تعداد هدف دارید؟ پنج تا! ده تا! یا بیشتر. اهمیتی ندارد. فقط زمان رسیدن به اهدافخود را مشخص سازید. در صورت لزوم، از یک دوست بخواهید که زمان مقرر رسیدن به اهدافتان را به شما یادآوری کند. اگر می‌خواهید چیزی به دست بیاورید، باید آن را در مدت زمان محدودی انجام دهید.

4. باور خود را از دست ندهید

شما نباید باور خود را از دست بدهید. انجام چنین کاری اعتماد به نفس و میزان انگیزه شما را کم می‌کند. هر زمان که موفق هستید، به خاطر آن خوشحال باشید و با انجام کاری که دوست دارید مثل تماشای فیلم مورد علاقه‌تان خودتان را شاد کنید. پاداش دادن باعث می‌شود که به خودتان باور داشته باشید. اگر شما باور داشته باشید که می‌توانید آن کارهایی را انجام دهید که شما را به اهدافتان نزدیکتر می‌سازد، هیچ چیز نمی‌تواند شما را در مسیر رسیدن به موفقیت بازدارد.

5. سخت‌کوش باشید

صرف اینکه آرزوی چیزی را در سر داشته باشید و هیچ تلاشی نکنید، شما را به جایی نمی‌رساند. شما می‌خواهید که پیشرفت داشته باشید؟ پس باید تمام طول روز و با تمام توان کار کنید. در پایان روز زمانی‌که تمام کارهای معین شده برای آن روز را انجام دادید، به این نتیجه می‌رسید که واقعاً این همه تلاش ارزشش را داشت.

6. لبخند بزنید

مهم نیست که در مسیر زندگی‌تان چه مشکلاتی وجود دارد، همیشه لبخند بزنید و اهداف خود را دنبال کنید. در غیر اینصورت زندگی شما را از پای درمی‌آورد و آرزوهایتان نیز بر باد فنا خواهد رفت. برای رسیدن به آن چیزی که دوست دارید، باید مثبت‌اندیش باشید و جنبه‌ی روشن زندگی خود را در نظر داشته باشید. سعی کنید با افرادی سر و کار داشته باشید که به شما انگیزه می‌دهند. از خانه بیرون بروید و شاهد زیبایی طبیعت باشید. مهمتر از همه اینکه بتوانید به جای منفی دیدن، ویژگی‌های خوب هر فرد یا چیزی را ببینید. به شما اطمینان می‌دهم که اگر اینگونه رفتار کنید احساس شادی و سبکبالی بیشتری می‌کنید. انجام این شش راهکار باعث می‌شود که شما با اهدافی واضح و مشخص در ذهن، برنامه‌ای آماده و لبخند بر لب از خواب صبحگاهی بیدار شوید و زمانی فرا می‌رسد که شما فردی باانگیزه می‌شود.



منبع: بازارآکادمی

افزایش انگیزه به شیوه افراد پیشگام

موفق بودن و دست‌یابی به اهداف و آرزوها نیازمند داشتن انگیزه، پشتکار فراوان، شناسایی استعدادهای خود و استفاده درست از منابع است.

 رائول دیویس جونیور، دانش‌آموز ۲۲ ساله‌ی کالج توانست با مطرح کردن یک درخواست زندگی خویش را تغییر دهد. او از شرکتی که علاقه‌مند به فعالیت در آن بود تقاضا کرد که در صورت نیاز در آن‌جا به عنوان کارآموز مشغول به کار شود، ولی شرکت درخواست او را قبول نکرد. با این حال شخصیت رائول به‌ گونه‌ای بود که هیچ وقت دل‌سرد نمی‌شد و دست از تلاش نمی‌کشید به همین علت درخواست خود را مجددا تکرار کرد. سرانجام تلاش‌ها و پیگیری‌های وی به نتیجه رسید و شرکت تقاضای او را قبول کرد. با اینکه دیویس فقط ۱۵ ساعت در هفته کار می‌کرد و هم‌زمان به تحصیل خود در مدرسه ادامه می‌داد در سن ۲۴ سالگی به یکی از بهترین فروشنده‌‌های آن شرکت تبدیل شد. بعد از مدتی وی اقدام به پایه‌گذاری شرکت خود کرد و به عنوان مشاور، افراد زیادی را در زمینه کسب‌و‌کار راهنمایی کرد، وی هم‌چنین در انجمن‌ها و جلسه‌های کارآفرینی که در کاخ سفید برگزار می‌شد شرکت می‌کرد.

دیویس کتابی را به اسم “چگونه مبتکران , طراحان و افراد خلاق می‌توانند به شما انگیزه دهند تا در زندگی موفق شوید “با همکاری کتی پالاکوف و دکتر پل آدر نوشته است. این کتاب می‌تواند راهنمای خوبی برای همه جهت برطرف کردن موانع رسیدن به موفقیت باشد.کتی پالکوف مربی، نویسنده و کارآفرین سریالی موفقی است که جوایز فراوانی را بابت ریسک‌ها و سرمایه‌گذاری‌های خود بدست آورده است. آدر نیز به عنوان مشاور در زمینه ساختار سازمانی، تکنولوژی، مدیریت داده‌ها و محیط کاری با شرکت‌های متعددی همکاری می‌کند.

دیویس و همکارانش در این کتاب در مورد کسانی سخن می‌گویند که تلاش می‌کنند دیدگاه‌ها، ایده‌ها، نوآوری‌ها و خلاقیت‌های جدیدی در زمینه کسب و کار به وجود آورند. این افراد باورها وشیوه‌ها و رسوم قدیمی غلط را زیر سوال می‌برند و راهکارهای جدیدی را به جای آن‌ها پیشنهاد می‌دهند. آن‌ها این افراد را پیشگام می‌نامند.

افراد پیشگام

مولفین کتاب در طی تحقیق‌های خود با کار آفرینان، رهبران و مشاوران کسب‌و‌کار زیادی گفت‌و‌گو کرده‌اند. طبق نتایج صحبت‌ها و تحقیقات آن‌ها، بدون پیشگامان (به‌عنوان مثال) در حال حاضر میلیون‌ها نفر قادر نبودند که با یک‌دیگر از طریق فیسبوک ارتباط برقرار کنند، به احتمال زیاد انسان‌ها طول عمر کوتاه‌تری نسبت به زمان حال داشتند و بر اثر عدم پیشرفت اجتماعی تعداد زیادی از مسائل جهان بدون راه حل باقی می‌ماند. جامعه به پیشگامان و هچنین به افرادی نیاز دارد که پیشگامان را جهت بهتر انجام دادن کارهایشان همراهی کنند.

دیویس و تیمش این افراد را به چند دسته تقسیم می‌کنند: گروه اول افرادی هستند که به سخنان پیشگامان گوش می‌دهند و آن‌ها را جهت شکوفایی و به ثمر رسیدن هر چه بیشتر ایده‌هایشان یاری می‌کنند و نقش حمایتی دارند (حمایت‌کنندگان). گروه دوم روی علایق و تمایلات آن‌ها تمرکز می‌کنند و سعی دارند تا میزان تاثیر و علایق آنان را افزایش دهند (افراد انگیزه‌بخش). گروه سوم افرادی مانند ارسطو و افلاطون هستند که مفاهیم سخت و دشوار را آسان‌تر توضیح می‌دهند تا پیشگامان ایده‌های خود را بهبود بخشند (روشنفکران). گروه چهارم با درک نوع زندگی و تفاوت‌های رفتاری پیشگامان سعی می‌کنند از آن‌ها درمقابل افرادی که قادر به درکشان نیستند محافظت کنند (محافظان یا حامیان).

دیویس برای توضیح افراد گروه چهارم مثال قابل لمسی از دو قهرمان افسانه‌ای فیلم های مرد‌آهنی و انتقام‌جویان آورده است، تونی استارک و پپر پاتز.  تونی سرمایه‌داری ثروتمند است که رابطه‌ا‌‌ی توام با عشق و نفرت با شخصیت و انسانیت خود دارد. او یک نابغه و مخترع است ولی اعتماد به نفس لازم را ندارد و در مواقع سخت و دشوار بیشتر به نقاط ضعف خود توجه می کند. پاپر محافظت کننده تونی است. او توانایی پیش گویی کارهایی که تونی قصد دارد انجام دهد را دارد و خصوصیاتش به او اجازه می دهد تا حس ناامیدی و انزجار و دلسردی تونی را متوقف کند. پاپر در واقع تنها چیزی است که تونی برای محافظت از خود و روح خود در برابر خطرهای مداوم و حتی برای پیروزی و پیشرفت نیاز دارد.

افراد پیشگام همیشه تمایل دارند تا حرکتی رو به جلو داشته باشند و مداوم در حال پیشرفت باشند و به ندرت زمانی را صرف نگاه کردن به گذشته می‌کنند. جایی که از آن آمده‌اند، جایی که در آن زندگی می‌کنند و جایی که در پایان سال یا بعدا می‌خواهند آنجا باشند. به همین دلیل حتی مواقعی که در اطراف خود حامیان و محافظانی دارند زمان‌های سخت و دشواری را برای شناخت هرچه بیشتر خود سپری می‌کنند و نمی‌توانند این کار را به شخص دیگری واگذار کنند. کتاب این موضوع را خودشناسی کلی می‌نامد. 

برنامه ریزی

اوایل هر سال زمان مناسبی برای نوشتن اهداف و برنامه ریزی برای دست‌یابی به اهداف است.پیشنهاد می‌کنیم برای این ‌که بدانید شما نیز خصوصیات یک فرد پیشگام را دارا هستید یا نه، به سوال‌های زیر از کتاب مذکور جواب دهید: 

۱- در دوره‌ی کودکی چه دیدگاهی نسبت به آینده‌ی خود داشتید و قصد داشتید به چگونه فردی تبدیل شوید؟

۲- آیا لحظه‌ی تاثیرگذاری در زندگی شما وجود داشته که شما را در مسیر مورد نظرتان قرار دهد؟

۳- شما چه ماموریتی در زندگی دارید؟ آن را چگونه توصیف می‌کنید؟

۴- به نظر شما چه تفاوتی بین افرادی که تاثیری بر این جهان می‌گذارند و افرادی که هیچ تاثیری نمی‌گذارند وجود دارد؟

۵- افراد مبتکر و نوآور فرصت‌ها وموقعیت‌های جدیدی را بوجود می‌آوردند، افراد خلاق توانایی تغییر شرایط را دارا هستند و افراد بنیان‌گذار از توانایی و جسارت شروع کارهای جدید برخوردار هستند. شما جزو کدام دسته اید؟ چرا؟

۶- چه انگیزه‌ای می‌تواند سبب تبدیل شدن شما به یک فرد پیشگام شود؟

۷- چه عواملی باعث افزایش انگیزه در شما می‌شوند؟

۸- کدام موارد می‌توانند سرعت موفقیت شما را افزایش دهند؟

و سرانجام مهمترین سوال این است که: 

۹- چه عواملی می‌توانند سبب کاهش یا از بین رفتن انگیزه شما برای ادامه کار شوند؟ آیا شما توانایی مقابله با این تهدیدها را دارید؟

با جواب دادن به این سوال‌های ساده، به نقاط قوت خود و نحوه‌ی استفاده از آن‌ها برای خلق یا دنبال کردن یک ایده‌ی کسب و کار جهت افزایش سریع ارزش شرکت خود، همکارانتان یا افرادی که می‌شناسید پی خواهید برد.

همه‌ی ما اهداف و آرزوهای فراوانی داریم که می‌توانیم از همین امروز شروع به انجام دادن کارهای لازم جهت دست‌یابی به آن‌ها کنیم. به یاد داشته باشید که آسان‌ترین بخش هر کاری شروع آن است ولی استفاده‌ی موثر از منابع موجود به منظور دست‌یابی به هدف و پیشرفت موثر انگیزه فراوانی را می‌طلبد، سعی کنید مانند افراد پیشگام همیشه با انگیزه باشید و به تلاش‌های خود جهت موفقیت ادامه دهید.



منبع: زومیت

انگیزه این 5 چهره فوق موفق دنیا چه بود که تاریخ ساز شدند؟

تا برهه ای از زندگی، انگیزه بعضی انسان ها پول است.
پول و ثروت بالاترین سقف آرزوهای بعضی افراد است که در زندگی دارند… اما وقتی به آن میرسند متوجه میشوند در زندگی هیچ چیز با ارزشی ندارند !

این بحران زندگی ثروتمندانی است که پول هدف نهایی زندگی آنها بود و به آن رسیدند.
بعضی از آنها افسرده میشوند، بعضی از آنها دست به اسراف میزنند و بعضی دیگر تمام آنرا میبخشند تا بار و فشار روانی که به آنها وارد شده است را تخفیف دهند.

اما دسته دیگری از افراد هستند، که نه تنها ثروت زیادی بدست آورده اند، اما همچنان با انگیزه درحال ثروت اندوزی هستند و در کنار ثروت، خیر و برکت زیادی به این دنیا رسانده اند.

جمله قصار مهم زیگ زیگلار سخنران انگیزشی

انگیزه این افراد چیست؟

چه چیزی باعث میشود هر روز صبح این افراد از خواب بیدار شوند، حتی در سنین بالا به سر کار بروند و با انرژی بالایی کار کنند؟

استیو جابز را مثال میزنیم؛
او با وجود اینکه به بیماری سرطان دچار شده بود و زندگی سختی داشت اما همچنان در شرکت Apple مشغول به کار بود و بعضی روزها حتی آنجا میخوابید تا صبح زودتر از دیگران کار را شروع کند…

مورد دیگر وارن بافت است که قبلا توصیه های پولسازش را خواندید.
وارن بافت، دومین فرد ثروتمند دنیاست. او با وجود کهولت سن، حتی در سنین پیری دست از کار نکشیده و سخت در حال تلاش است و به گفته خودش هر روز ترازنامه 10 شرکت را باید با تحقیق زیادی بخواند و مقایسه کند و تصمیم برای سرمایه گذاری بگیرد.

موارد زیادی از این دست افراد هستند که با وجود موفقیت های زیاد، پول و ثروتی که بدست آورده اند، اما همچنان به کار و فعالیت خودشان، حتی با وجود شرایط سخت فیزیکی (مثل استیو جابز) ادامه دادند یا میدهند.

این افراد چه انگیزه ای دارند؟ پاسخ این سوال را در این مقاله میخوانید…
میخواهیم به شما بگوییم انگیزه اصلی افرادی مثل مایکل جردن، اپرا وینفری، استیو جابز، آنتونی رابینز، والت دیزنی برای کار و فعالیت چه بود که هیچوقت دست از تلاش نکشیدند؟

شاید انگیزه این افراد بزرگ و تاریخ ساز، انگیزه شما هم باشد…

 


مایکل جردن – شکست !
هیچ شکی در این نیست که در دنیای بسکتبال، لقب بهترین متعلقِ مایکل جردن است. او نه تنها یک اسطوره در دنیای بسکتبال است، بلکه یک نماد برای ورزش بسکتبال نیز هست.

اما چه چیزی انگیزه او بود که با وجود موفقیت های زیادی که بدست آورده بود، هم چنان برای موفقیت ها بیشتر تلاش میکرد؟ او میگوید «شکست هایم، باعث میشدند سخت تر تلاش کنم.»

وقتی مایکل جردن دانش آموز دوران دبیرستان بود، نتوانست نظر مربی اش را جلب کند تا در تیم بسکتبال مدرسه اش در مسابقات حضور داشته باشد. روزی که مربی اش دست رد به سینه اش زد، مایکل جردن با چشمان گریان به خانه برگشت، درب اتاقش را بست و کل روز را فقط گریه کرد.

در این نقطه بود که میتوانست یک تصمیم سرنوشت ساز نجاتش دهد؛ او میتوانست تصمیم بگیرد که برای دنیای بسکتبال ساخته نشده و شاید بهتر است منصرف شود و مسیر دیگری را انتخاب کند… و یا شاید باید هرکاری لازم بود انجام دهد تا به هدفش برسد؟

مایکل جردن
مایکل جردن

مشخص است که تصمیم دوم را گرفت و تبدیل به یک اسطوره شد.
او ساعت های بیشتری از دیگر دانش آموزان تمرین کرد، تعطیلات را نه با خوش گذرانی بلکه با تمرین سخت گذراند، شکست های زیادی در بازی بکستبال داشت اما بلاخره موفق شد.

سال بعد مایکل جردن در تیم مدرسه انتخاب شد و توانست 20 امتیاز بیشتر از میانگین کل امتیازهای دیگر بازیکنان بدست آورد.

قبلا در مقاله ای جداگانه به مایکل جردن پرداختیم، و کلیپ انگیزشی اش را هم دانلود کردید. شکست سخت، میتواند باعث شود انگیزه پیدا کنید تا سریع تر موفق شوید.

 

 

اپرا وینفری – مسئولیت زندگی را باید بپذیرید !او ثروتمندترین زن سیاهپوست دنیاست و البته… قدرتمندترین زن دنیا از لحظا نفوذ نیز از طرف مجله اکونومیست به او عنوان داده شده است؛ اما او زندگی راحت و آسانی نداشته است !

در خانواده ای فقیر در روستایی بدنیا آمد، به او تجاوز شد و توسط ناپدری اش بر او سخت گرفته میشد. همانطور که دهه 50 میلادی برای هم دوره ای هایش اپرا وینفری، سال های سختی بود و بهانه خوبی برای موفق نشدنشان، اما اپرا تصمیم گرفت گذشته اش را ملاکی برای سنجش آینده نگذارد.

در یکی از مصاحبه هایش، اپرا وینفری گفت «در 21 سال گذشته، سعی داشتم پیامی با مردم دنیا به اشتراک بگذارم. پیام من این بود که شما مسئول زندگی تان هستید… فقط شما، چون همانطور که فکر میکنید، واقعیت های زندگی تان را هم میسازید»

اپرا وینفری با این ایده انگیزه میگرفت که قبول میکرد میتواند نتایج زندگی اش را تغییر دهند، چون فقط خودش مسئول نتایج زندگی اش بود. او هیچ تقصیری در این تصمیم گیری نداشت که در خانواده فقیر به دنیا بیاید و یا توسط ناپدری اش اذیت شود، اما او میتوانست مسئولیت زندگی اش را بر عهده بگیرد و آینده اش را به دلخواه خودش بسازد.

موفقیت های بزرگی که اپرا وینفری بدست آورده، کم نیستند؛ اگر علاقه مند هستید به زندگی اپرا وینفری میتوانید «اپرا وینفری و 8 درس زندگی از تاثیرگذارترین زن دنیا» را که قبلا راجع به وی منتشر شده است بخوانید.

 

 

استیو جابز – مرگ !بدون هیچ جای شکی، استیو جابز یکی از تاثیرگذارترین افراد قرن بیستم بود. او نه تنها دنیای تکنولوژی را تحت تاثیر قرار داد، بلکه زندگی بسیار از مردم را با ساده سازی تکنولوژی بهتر کرد.

به غیر از دستآوردهایی که در زندگی داشته و منفعتی که برای این دنیا داشت، زندگی شخصی وی نیز الهام بخش خیلی از مردم دنیاست. در سخنرانی بی نظیرش در دانشگاه استنفورد، استیو جابز برای اولین بار گفت که چه چیزی انگیزه واقعی اش برای تمام این تلاش ها بود :

«یادآوری اینکه به زودی خواهم مرد، بهترین ابزار برای من بود تا بتوانم تصمیمات بزرگی در زندگی ام بگیرم. چون بسیاری از چیزهایی که با آنها سروکار داریم مثل توقعات خارجی، غرور، ترس و شرم از شکست و … تمامش در سایه مرگ ناپدید میشوند… و تنها چیزهایی باقی می مانند که مهم هستند.»

در همین سخنرانی جاودانه اش، او گفت : «برای 33 گذشته، هر روز صبح در آیینه نگاه کرده ام و از خودم پرسیده ام اگر امروز آخرین روز زندگی ام باشد، حاضرم کاری را که امروز قرار است انجام شود، انجام میدهم؟ و اگر پاسخ منفی بود، میدانستم که چیزی باید در زندگی ام تغییر کند.»

برای استیو جابز، هیچ چیز به اندازه مرگ قدرتمند نبود. همینکه میدانست به زودی خواهد مرد، باعث شد دستآوردی هایی در زندگی بدست آورد که الهام بخش زندگی خیلی از جوانان و مردمانی باشد که به دنبال تغییر دنیا هستند.

استیو جابز
استیو جابز

فقط برای اینکه ذهنیت این مرد بزرگ را بهتر درک کنید، این کلیپ را مشاهده کنید که اولین تبلیغ رسمی شرکت Apple بود و در آن نه تنها هیچ حرفی از محصولات اپل زده نشده(!) بلکه شما را تشویق میکند تا متفاوت باشید و اهداف بزرگی در زندگی داشته باشید.

 

 

والت دیزنی – کنجکاوی !تقریبا تمام تلاش های اولیه آقای والت دیزنی به شکست منتهی شد !
حتی در اوایل دهه بیست زندگی اش ورشکسته شد وقتی کارتون هایی ناموق تولید کرد و هیچ استقبالی از آنها نشد.

اما تنها چیزی که باعث میشد تا همواره تلاش کند… کنجکاوی اش بود.
والت دیزنی بعدا مینویسد «اگر رویایی در سر دارید، پس توان بدست آوردنش را هم دارید. ما همواره درحال پیشروی هستیم و درهای جدید باز میشوند تا کارهایی جدید انجام دهیم چون کنجکاویم و کنجکاوی ما را به سمت مسیرهای جدیدی راهنمایی میکند. بنابراین تمام رویاهایمان میتوانند به واقعیت بپیوندند اگر شهامت دنبال کردن آنها را داشته باشیم.»

اشتیاق کنجکاوی اش باعث شد تا شخصیت میکی ماوس (Mickey Mouse) را خلق کند، سفید برفی را خلق کند و ده ها شخصیت به یادماندنی و خاطره ساز دیگر را که کارتون های دوران بچگی مان هستند را خلق کند.

قبلا درباره والت دیزنی و شیوه موفقیت اش در بخش پرونده های مرموز یک مقاله اختصاصی منتشر شده که اگر تا به الان نخواندید، حتما پیشنهاد میکنیم بخوانید (اینجا)

 

 

 

آنتونی رابینز – عطش !طبق اعلامیه ای که آنتونی رابینز، سخنران انگیزشی، در وبسایتش منتشر کرده است… او برای اولین بار، به عنوان مشاور زندگی و اقتصادی شماره یک قاره آمریکا انتخاب شده است !

او بیش از 50 میلیون نفر را در سراسر کره خاکی کمک کرده است. نمونه آنرا در محصول «بیداری غول درون» دیدید. او ده ها کتاب، فایل صوتی و ویدیوی سخنرانی دارد که به شما میخواهد بگوید در زندگی ساکن نباشد، فعالیت کنید، پیشرفت کنید و از شکست ها تا رسیدن به موفقیت حرکت کنید.

وقتی از آنتونی رابینز پرسیدند «بزرگترین فضای خالی که بین افراد متوسط و افراد موفق وجود دارد را چه چیزی میتواند پر کند؟ پاسخ داد : عطش !»

افراد موفق، افراد عادی و معمولی بودند که عطش موفقیت بودند.
وقتی شما تشنه هستید و عطش فراوانی دارید تا موفقیت هایی بدست آورید، هیچ چیزی نمیتواند جلودار شما باشد.

آنتونی رابینز میگوید «وقتی افراد فوق موفق را نظاره میکنید، آنها برای برهه خاصی عطش موفقیت ندارند… آنها برای کل زندگی شان عطش موفقیت دارند»

او خودش عطش این را دارد تا به دیگران کمک کند. این عطش و تشنه ی کمک به دیگران بودن کمکش کرد تا در 38 سال گذشته به بیش از  50 میلیون نفر کمک کند تا زندگی شان را تغییر دهند.

کلام آخر؛
موفق ترین افراد، به خاطر اینکه به دنبال پول، شهرت یا قدرت بودند موفق نشدند. آنها موفق هستند چون یک نیرویی عمیق در وجودشان پیدا کردند که انگیزه شان را برای ادامه مسیر مهیا کند.




منبع: 12 سئو